برخی از بدعتها و خرافات اهل تصوف از دیدگاه قرآن و سنت

الاعتصام

(سوال) برخی از بدعتها و خرافات اهل تصوف از دیدگاه قرآن و سنت

(جواب) خوشبختانه امروزه بدعتها و خرافات اهل تصوف بر همگان مشخص شده، و این همه بعلت مطالعه آثار و کتب بزرگان صوفی است که باعث  شده است مومنان و خصوصا جوانان مسلمان از این فرقه منحرف دست بکشند و آنرا عین خرافات بدانند والحمدلله

برای اینکه خدمت شما و سایر دوستان نمونه هایی از آثار تصوف که در کتب آنها نقل شده است و این برادر گمان نکند که بدون مطالعه بزرگان تصوف ادعایی می شود،توجه شما را به نمونه هایی اندک از کفریات و خرافات اهل تصوف جلب می کنیم:

 

1- اهل تصوف مردم را به انزوا، گوشه نشینی و ترک دنیا دعوت کرده و اینکار را بعنوان زهد و تزکیة نفس نامگذاری کرده اند، در حالیکه الله تعالی می فرماید:﴿وَابْتَغِ فِیمَا آَتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآَخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا﴾ قصص 77.«به وسیله آنچه خداوند به تو داده است، سرای آخرت را بجوی و بهرة خود را از دنیا فراموش مکن.»

2- اهل تصوف ذکر خدا را با رقص، پایکوبی، دف زدن، داد و فریاد و گفتن کلماتی همانند: آه آه، هوهو و غیره در آمیخته اند، در حالیکه الله تعالی کیفیت ذکر را در آیاتی بیان فرموده:﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾انفال 2. «اهل ایمان کسانی هستند که هنگام ذکر خدا، دلهایشان را ترس فرا می گیرد.»﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾ اعراف 55. «پروردگار خود را با حالت تضرع و پنهانی بخوانید، براستی که الله تعالی تجاوزگران را دوست ندارد.» و پیامبر اکرم وقتی دید که جمعی از یاران، با صدای بلند از پروردگار خود درخواست و طلب می کنند فرمود:٭٭أَیُّهَا النَّاسُ ارْبَعُوا عَلَی أَنْفُسِکُمْ إِنَّکُمْ لَیْسَ تَدْعُونَ أَصَمَّ وَلَا غَائِبًا إِنَّکُمْ تَدْعُونَ سَمِیعًا قَرِیبًا وَهُوَ مَعَکُمْ٭٭ مسلم. (ای مردم شما ناشنوا و یا غائبی را صدا نمی زنید، بلکه شنوای نزدیکی را می خوانید که همراه شماست.) صفت(معیت) یعنی همراه بودن الله تعالی با بندگان را اهل سنت و جماعت اینگونه تفسیر کرده اند که او همراه شماست، می شنود، می بیند و به احوال بندگان خود آگاه است، نه اینکه ذاتاً با بندگان خود همراه باشد، بدلیل آیة شریفة﴿إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَی﴾ طه46. «من همراه شمایم(موسی و هارون) می شنوم و می بینم.» پس «معیت» همراه بودن با سمع و بصر و علم است نه ذات.

3.     شعرای اهل تصوف در شعرهای خود از کلماتی همچون می، مستی، شراب، ساقی، جام، عشق، هوی، لیلی، زلف، معشوقه، محبوبه، دلبر، دلداری و غیره بسیار استفاده کرده و آنها را جایگزین کلمات دینی کرده و ادعا می کنند که این کلمات، معانی دیگری دارند و مجلس ذکرشان پر از این کلمات نامبارک و اعمالی همانند رقص، جیغ کشیدن و کف زدن است که همه از عادات مشرکین بوده و الله تعالی می فرماید:﴿وَمَا کَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکَاءً وَتَصْدِیَةً﴾ انفال 35. «نماز مشرکین در کنار خانه خدا چیزی نیست جز سر و صدا، داد و فریاد و کف زدن.»

4.     در هنگام ذکر خدا، از دهل، طبل و دف استفاده کرده، در حالیکه این آلات آهنگ و نوای شیطانند. هنگامی که امام ابوبکر رضی الله عنه روز عید به منزل پیامبرصلی الله علیه وسلم  تشریف برد، دو دخترک نزد ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها دف می زدند. امام ابوبکر رضی الله عنه دو بار فرمود: آهنگ و نوای شیطان، آن هم در منزل و محضر مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم  ؟ پیامبر فرمود:٭٭دَعْهُمَا یَا أَبَا بَکْرٍ فَإِنَّهَا أَیَّامُ عِیدٍ٭٭بخاری. (کارشان نداشته باش چون در روز عید دف زنی می کنند.) پیامبرصلی الله علیه وسلم  نفرمود آهنگ و نوای شیطان نیست بلکه فرمود در روز عید اشکالی ندارد، آن هم برای دختران کوچک. هرگز ثابت نشده یکی از اصحاب و تابعین به هنگام ذکر خدا دف زده باشند، بلکه اینکار از بدعتهای اهل تصوف است و پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  نیز می فرماید:٭٭مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَیْسَ عَلَیْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ٭٭ مسلم. (هرکس کاری در دین انجام دهد که دستور من بر آن نباشد، کارش مردود است.)

5.     اهل تصوف ادعای دیدن الله تعالی در دنیا را دارند در حالیکه خداوند در جواب خواسته پیامبر خود موسی علیه السلام می فرماید:﴿رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَنْ تَرَانِی﴾ اعراف 143. «موسی گفت: پروردگارا(خود را) به من بنمای تا تو را ببینم. فرمود: مرا نمی بینی.» غزالی در کتاب «احیاء علوم الدین باب حکایت المحبین و مکاشفتهم» این داستان دروغین را ذکر کرده که روزی ابوتراب گفت: ای کاش بایزید بسطامی را می دیدی. دوستش گفت: من مشغول دیدن الله تعالی بودم! دیدن خدا مرا از دیدن بایزید بسطامی بی نیاز کرده است. سپس ابوتراب گفت: وای بر تو، دیدن خدا تو را مغرور کرده، اگر فقط یکبار بایزید بسطامی را ببینی بهتر از آن است که هفتاد بار خدا را دیده باشی. سپس غزالی می گوید: اینگونه کشف و کرامتها را انسان مسلمان نباید انکار کند.( احیاء علوم الدین 4/365).

6.     شیخ بایزید بسطامی در مناجات خود خطاب به الله تعالی می گوید:[فزینی بوحدانیتک و ألبسنی ربانّتک و أرفعنی الی أحدیّتک حتی اذا رآنی خلقک قالوا رأیناک] "مرا به صفت یکتایی خود مزین گردان و لباس پروردگاریت را بر من بپوشان و مرا به درجة یکتایی و بی شریکی خود برسان، به شیوه ای که اگر بندگانت مرا دیدند، احساس کنند که تو را دیده اند."همچنین می گوید:[سبحانی سبحانی ما أعظم شأنی، الجنّة لعبة صبیان]"پاک و منزه و مقدسم من، چه شأن و عظمت و منزلتی دارم، براستی که بهشت بازیچة کودکان است."

7.     شیخ جلال الدین رومی می گوید:[مسلم أنا ولکنّی نصرانیّ و برهامیّ و زرادشتیّ لیس لی سوی معبود واحد…مسجد أو کنیسة أو بیت أصنام] "من مسلمانم و همینطور مسیحی و برهمایی و زرتشتی ام، جز یک معبود ندارم، مسجد یا معبد یا بت خانه(فرقی ندارد).

 

8.     شیخ ابن الفارض در قصیدة تائیه اش می گوید:[انّ الله تجلّی لقیس بصورة لیلی و تجلّی لکثیّر بصورة عزّة و تجلّی لجمیل بصورة بثینة] "الله تعالی برای عاشقانی همچون قیس، کثیر و جمیل در شکل و صورت معشوقه هایشان لیلی، عزه و بثینه خود را نمایان کرده است."

 

جهاد و اهل تصوف:

اهل تصوف با چنگ زدن به جمله عربی،[رجعنا من الجهاد الأصغر الی الجهاد الأکبر] و معرفی کردن آن به عنوان حدیث، از جهاد و مقابله با کفار عملاً دست کشیده و هرگز نقل نشده که اهل تصوف در جهاد علیه کفار و مشرکین شرکت کرده باشند.

1.     شیخ ابن عربی می گوید:[انّ الله أذا سلّط ظالما علی قوم فلن یجب ان یقاوموه لانّه عقاب لهم من الله] "وقتی خداوند ظالمی را بر قومی مسلط کرد، مقاومت در برابر او بر ملت واجب نیست چون آن حاکم ظالم، عذابی از جانب پروردگار بر آن قوم است."

2.     شیخ شعرانی می گوید:[لقد أخذ علینا العهد بأن نأمر أخواننا ان یدوروا مع الزمان و اهله کیفما دارولایزدرون قط من رفعه الله علیهم] "از ما عهد و پیمان گرفته شده که به برادران خود اعلام کنیم با زمانه و اهل آن بچرخند هر جور که چرخید و هرگز در صدد برداشتن آنچه خدا بر آنان گذاشته(مسلط کرده) نباشند."

3.     شیخ ابن عربی و شیخ ابن الفارض هر دو رهبر اهل تصوف هر دو در زمان جنگ صلیبی علیه مسلمین زیسته اند. هرگز کسی نشنیده که با آنان جهاد کرده یا کسی را به جهاد علیه آنها تشویق کرده باشند، بلکه حتی مردم را از مقابله و جهاد با کفار بر حذر داشته و مسلمین را به نوکری و زیردستی کفار دعوت کرده اند. این جمله از هر دو آنها نقل شده که گفته اند:[انّ الله هو عین کلّ شی ء فلیدع المسلمون الصلیبیّین، فما هم الا الذّات الألهیّة متجسّدة بتلک الصور] "هرکس و هر چیزی عین ذات الله تعالی است، پس مسلمانان نباید با مسیحی ها جهاد کنند چون در واقع پروردگار است که در کالبد و قیافه و چهرة آنان تجلی یافته است."

4.     غزالی در کتاب«المنقذ من الضلال» می گوید: من به هنگام جنگ صلیبی علیه مسلمین به غارهای سوریه و صخرة بیت المقدس می رفتم و در خلوت خود مشغول عبادت می شدم و بمدت بیشتر از دو سال در غار را بر خود بستم.

در نتیجه حملة مسیحی ها به مسلمین، بیت المقدس به دست کفار افتاده و غزالی دوازده سال پس از آن نیز زندگی کرد و هرگز کسی را به جهاد علیه آنان تشویق نکرد.

صاحب کتاب «تاریخ العرب الحدیث  والمعاصر»شواهدی دال بر جاسوسی کردن رجال تصوف بنفع استعمار علیه مسلمین می آورد و همچنین محمد فهر شقفه السوری در کتاب«فی التصوف» می گوید:از جملة واجبات بر دوش ما و خدمات به تاریخ و واقعیت این است که نگذاریم این مسأله پوشیده بماند که حکومت فرانسه هنگام تسلط بر سوریه، یکی از طریقتها و فرقه های تصوف موجود در آن کشور بنام «تیجانیه» را پشتیبانی و حمایت کرده و عده ای از رهبران شیوخ این طریقت را اجیر خود ساخته و با حمایت بسیار زیاد مالی سعی در بوجود آمدن فرقه ای طرفدار فرانسه بنام مسلمین و در میان آنان را داشت، اما برادران مجاهد مغرب عربی، مردم مخلص را بیدار کرده و خطر فرقة تیجانیه را در میان آنان تفهیم کردند.

 

والله اعلم

نظر دهید