الاعتصام
(سوال) انواع غیبت های مباح کدامند؟
(جواب) اول باید بدانیم غیبت چیست و به چه معناست بعد مسئله را بررسی می کنیم:
پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیثی معنی غیبت را اینگونه بیان فرمودند: «میدانید غیبت چیست؟ اصحاب گفتند: الله و رسولش بدان داناترند. فرمودند: سخنگفتن از برادر مسلمانت به گونهای که او ( آن سخن را ) نمیپسندد، گفتند: آیا اگر آن عیب واقعاً در برادر مسلمان باشد (بازهم یادآوری آن غیبت شمرده میشود؟) فرمودند: (آری) اگر آن عیب در او باشد از او بدگویی و غیبت کردهای و اگر چنین چیزی در او باشد از او بدگویی و غیبت کردهای، و اگر چنین چیزی در او نباشد به او بهتان زدهای!». مسلم 4 / 2001.
بنابراین، غیبت یعنی سخن گفتن و یادآوری عیب برادر مسلمان که موجب ناراحتی و دلخوری او گردد، چه آن عیب در بدن او باشد و یا در دین، دنیا، روح، اخلاق و خلقتش، غیبت صورتهای متعددی دارد، مانند: ذکر معایب و زشتیها و یا ادا در آوردن و تقلید شخصی از روی مسخره و استهزاء.
مواردی که گمان نمیبرد غیبت باشند، ولی غیبت هستند:
1- کسی را غیبت میکند، و وقتی بر او اعتراض میشود که غیبت است، میگوید: من این سخن را نزد خودش هم میگویم.
2- کسی در میان مردم، هنگام ذکر نام کسی میگوید: به خدا پناه میبرم از بیحیایی بعضیها! ویا خدا از سر تقصیر فلانی بگذرد و ... .
3- اینکه بگوید: فلانی مبتلا به این است.
4- بیتوجهی و تساهل در غیبت گناهکاران.
باید از نمامی (سخن چینی) حذر کرد، چون پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید: «لا یدخل الجنة قتات».
سخن چین به بهشت داخل نمیشود. بخاری (6056) و مسلم (105) این حدیث را روایت کردهاند
اینک به ذکر پارهای از غیبتهای مباح میپردازیم:
1ـ شکایت و دادخواهی: مانند شکایت بردن نزد حاکم یا قاضی:
عایشه رضی الله عنها میگوید: هند دختر عقبه به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم عرض کرد: ای رسولخدا! ابوسفیان، مردی بخیل است و آنچه در اختیار من میگذارد، من و فرزندم را کفایت نمیکند؛ به همین خاطر من مجبور میشوم به صورت پنهانی و بدون اجازه وی مقداری از مال او را بردارم. (آیا این کار اشکال دارد؟) آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمود: (خذی ما یکفیک و ولدک بالمعروف) یعنی: «آن مقدار از مال او را که تو و فرزندت را بسنده باشد، منصفانه بردار (و مصرف کن)». بخاری (5364) و مسلم (1714).
2ـ استفتاء: هنگام فتوا گرفتن نیز غیبت مباح است؛ مثل اینکه شخصی نزد مفتی برود و بگوید: فلانی بر من ظلم کرده است؛ چگونه میتوانم از ظلم او رهایی یابم؟ حدیث قبل، مصداقی برای این مورد نیز میباشد.
3ـ کمک خواستن برای تغییر منکر و یا دفع بلا از مسلمان:
روایت عایشه رضی الله عنها دربارهی هند مصداقی برای این مورد نیز میباشد.
4ـ دادن هشدار به مسلمانان و نصیحت آنان برای دوری از افراد شرور و کسانی که به نحوی به مسلمانان زیان میرسانند. بیان عیبها و کاستیهای راویان حدیث و یا کسانی که در مقام شهادت و گواهی قرار میگیرند، تمونهای از این مورد میباشد؛ چرا که این کار، به قصد دفاع از حدیث نبوی صورت میگیرد.
زید بن ارقم رضی الله عنه میگوید: در یکی از غزوات، رسولخدا صلی الله علیه وسلم را همراهی میکردیم که طی آن مردم، دچار سختیها و مشکلات فراوانی شدند. در این گیر و دار عبدالله بن ابی، خطاب به همدستان خویش گفت: از انفاق کردن به همراهان رسولخدا صلی الله علیه وسلم خودداری کنید تا از اطرافش پراکنده شوند. همچنین گفت: اگر به مدینه برگردیم، افراد بزرگوار و نیرومند، انسانهای پست و ذلیل را از مدینه بیرون خواهد کرد.
امام شوکانی رحمهالله، پیرامون این قضیه میگوید: دلیل آشکار بر مباح بودن چنین غیبتی، آن است که در احادیث بر خیرخواهی به خاطر خدا و برای کتاب خدا و رسول او و پیشوایان امت اسلامی و همچنین عوام و خواص آنها تأکید شده است. همانا بیان دروغ دروغگویان، بزرگترین نوع خیرخواهی است که هر مسلمانی باید به خاطر خدا و برای پیامبر و امت اسلامی انجام دهد.
وی همچنین میگوید: «جرح و نقد کسی که در مقام شهادت قرار گرفته و در مورد خون یا مالی که از کسی ضایع شده، شهادت دروغ میدهد، در واقع، نوعی خیرخواهی میباشد که خداوند، آن را بر بندگان خویش واجب نموده و از آنها خواسته تا در چنین مواقعی، این وظیفهی خویش را تمام و کمال به انجام برسانند».
5 ـ پنجمین موردی که غیبت کردن به خاطر آن مباح است، مشاوره در مورد مسایلی چون ازدواج، شراکت و همسایگی است.
وقتی معاویه و ابوجهم از فاطمه بنت قیس خواستگاری نمودند، فاطمه رضی الله عنها نزد رسولخدا صلی الله علیه وسلم رفت و در مورد این دو نفر با آن حضرت صلی الله علیه وسلم مشورت کرد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: (أما ابوجهم فلایضع عصاه عن عاتقه و امّا معاویة فصعلوک لا مال له) یعنی: «اما ابوجهم، مدام عصایش را بر شانه دارد. و معاویه هم، شخصی فقیر است که هیچ مالی ندارد». مسلم (1480).
6 ـ ذکر عیوب و کاستیهای افرادی که بطور علنی گناه میکنند و از آن پروایی ندارند و همچنین ذکر بدعتهای افراد بدعتگذار. البته در صورت وجود این دو ویژگی در فردی، میتوان عیوب او را نزد دیگران، بازگو کرد و در صورت فقدان دو ویژگی مذکور، ما چنین حقی نداریم و تنها در مواردی میتوان به غیبت وی پرداخت که غیبتش از نوع مباح باشد. که پیشتر بیانش گذشت.
عایشه رضی الله عنها میگوید: شخصی از رسولخدا صلی الله علیه وسلم اجازهی ورود خواست؛ آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمود: (إئذنوا له؛ بئس اخو العشیرة) «به وی اجازهی ورود دهید؛ (راستی که او) چه بد آدمی است». بخاری (6054) و مسلم (2591).
امام بخاری به استناد همین حدیث، غیبت اهل فساد و کسانی را که مدام و بیپروا به کارهای بد مشغولند، جایز دانسته است. دلیل این مدعا آنکه امام بخاری در کتاب خویش بابی را تحت عنوان «باب ما یجوز من اغتیاب اهل الفساد و الریب» به این موضوع اختصاص داده است.
7ـ زمانی که شخصی، به لقبی خاص همچون لنگ، کر و کور و مانند آن شناخته میشود و اگر این القاب را بکار نبریم، امکان معارفهی وی نباشد. البته نباید این القاب یا ویژگیها برای تحقیر یا زیر سؤال بردن آن شخص بکار رود؛ زیرا هر چند بکار بردن این القاب به هنگام ضرورت درست است، اما این حکم، مطلق نیست. بدیهی است اگر چنین افرادی را نیز با الفاظ و صفاتی غیر از اینها نام ببریم، بهتر میباشد.
اسیر بن جابر رضی الله عنه میگوید: اهل کوفه، گروهی را نزد عمر رضی الله عنه فرستادند. در میان آنها شخصی وجود داشت که اویس را مسخره میکرد. عمر رضی الله عنه فرمود: آیا در میان شما از قبیلهی قَرَن کسی هست؟ سپس همان مرد نزد عمر رضی الله عنه آمد و ایشان خطاب به وی گفت: رسولخدا صلی الله علیه وسلم فرموده است: (إن رجلاً یأتیکم من الیمن: یقال له أویس لا یدع بالیمن غیر أمّ له قد کان به بیاض فدعا الله فأذهبه عنه إلا موضع الدینار أو الدرهم فمن لقیه منکم؛ فلیستغفر لکم) «همانا شخصی از یمن نزد شما خواهد آمد که او را اویس خوانند. وی در یمن، فقط مادرش را میگذارد (و از خوبی کردن به او دریغ نمیکند). همانا او بیماری برص (پیسی) داشت و دعا کرد که خداوند شفایش دهد؛ خداوند، دعایش را پذیرفت و جز به اندازهی یک درهم یا یک دینار، دیگر هیچ نشانهای از پپسی در وجود وی باقی نمانده است. پس هر کدامتان که او را ملاقات کردید، از وی بخواهید تا برایتان از خداوند طلب مغفرت کند». مسلم (2542).
امام شوکانی رحمهالله میگوید: «اگر قضیه آنگونه باشد که شخصی جز با لقبی خاص شناخته نشود و لقبی دیگر برای معرفی او بکار نرود، اگر واقعاً تا این حد لقبی در معرفی شخص مؤثر باشد و هیچ جایگزینی نیز نداشته باشد، در آنصورت بدیهی است، این، لقب او نخواهد بود، بلکه این لقب، اسم اوست. چرا که با هیچ نام دیگری شناخته نمیشود».«رفع الریبة» ص33.
خلاصه غیبت های مباح:
1- مظلوم میتواند نزد حاکم و قاضی تظلمخواهی کند.
2- وقتی بخواهد برای تغییر منکر کمک بگیرد.
3- هنگام استفتاء از مجتهد و بگوید فلانی اینچنین بر من ظلم کرده است.
4- هشدار به مسلمانان که وارد شر و فتنه نشوند و آنان را نصیحت کند، بشرطیکه هدفش نصیحت باشد.
5- اگر شخصی فسق و بدعت را بطور علنی انجام دهد. بخاری برای جواز غیبت اهل فساد و اهل شک استدلال میکند به گفتار پیامبر صلی الله علیه وسلم درباره عیینه بن حصن، وقتیکه بر علیه پیامبر صلی الله علیه وسلم اذن گرفت، و پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: بدترین برادر عشیره...!.
6- برای شناختن و توصیف کردن، مانند اینکه کسی معروف به اوصاف زیر باشد: کور، چلاق، کچل و ... ولی اگر منظور تنقیص او باشد حرام است. الآداب الشرعیه (1/274).
حال با توجه به این مطالب می توان گفت که گوش دادن به اخبار بطور مطلق غیبت گوش دادن نیست و نمی توان گفت که شنیدن اخبار و اوضاع دنیا و اطرافیان یعنی به غیبت گوش سپرده ایم، زیرا در این خبرها گاها خبر از وقایع یا رویدادها و اطلاعاتی داده می شود و صرف آن خبر است و نه بدنام کردن مومن مسلمانی، از طرفی مسلمانان نباید از دوروبر و اوضاع اجتماعی و سیاسی دنیای پیرامون خود بی خبر باشند و گوش و چشم خود را ببندند با این توجیه که خبر گوش دادن غیبت است.
اگر خبر گوش دادن از طریق اخبار تلویزیون یا رادیو غیبت باشد، در آنصورت خبر گوش دادن از غیر آن نیز همان حکم را خواهد داشت، در اینصورت پس مسلمانان چگونه از اوضاع دوروبر خود مطلع گردند؟!
آری اگر اخبار، خبری جز تخریب مسلمانان نداشته باشد در آنصورت نباید به آن اخبار گوش سپرد نه هر اخباری؟! البته تحذیر مسلمانان از اعمال یا افکار باطل عده ای مسلمان مبتدع و جاهل در اخبار جایز است و لذا گوش دادن به چنین تحذیرهایی کاملا جایز است.
بنابراین خبر و دادن اخبار، غیبت نیست مگر آنکه گوینده ی آن ضمن خبر خود، شخصیت مسلمان موحدی را که مخاطبان وی را می شناسند تخریب و زشت کند و اگر آن مومن بدان خبر مطلع گردد از آن سخنان ناراحت می شود، که در آنصورت چون شخصیت مومنی که مخاطبان وی را می شناسند در خبر تخریب گشته است پس گوش دادن به آن نیز جایز نیست.
ولی اگر آن مسلمان فردی مبتدع و یا ظالم بود و خبر از ظلم یا تحذیر از بدعت وی داده شده بود جزو غیبت مباح می گردد و گوش سپردن بدان نیز مباح است.
و لذا اگر اخبار، صرفا خبر رسانی باشد نه زشت کردن مسلمانانی که مخاطبان او را می شناسند، جایز که به آن گوش سپرد.
والله اعلم