پیامبر در حدیثی می فرماید که: «هرگاه دو نفر با هم بجنگند، قاتل و مقتول در جهنم است..» پس وضعیت اصحاب جمل و صفین چه خواهد شد؟

الاعتصام

(سوال) پیامبر در حدیثی می فرماید که: «هرگاه دو نفر با هم بجنگند، قاتل و مقتول در جهنم است..» پس وضعیت اصحاب جمل و صفین چه خواهد شد؟

(جواب) اهل سنت و جماعت در مورد مشاجرات مابین اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم که در زمان خلافت علی رضی الله عنه اتفاق افتاد چنین نظر دارد:

آنها سبقت گیرندگان در اسلام و پرچم هدایت و چراغ تاریکی هستند و ایشان کسانی هستند که در راه خدا به بهترین شیوه جهاد نمودند و از آزمایش به بهترین شیوه در حمایت و پشتیبانی از کیان اسلام در آمدند تا آنجا که خداوند بر دست آنها در زمین دین را ثابت و استوار گرداند. پس کسی که از مقام و منزلت آنها بکاهد یا به آنها دشنام دهد یا به یکی از آنها دشنام دهد او از بدترین مخلوقات است زیرا عمل او تجاوز و دست درازی به تمام دین است. و هرکس آنها را کافر یا معتقد به مرتد بودن آنها باشد پس او اولی تر به کفر و رده است زیرا هرکس بعد از آنها هر عملی انجام دهد هرگز به درجات پایین آنها نیز نخواهد رسید. در صحیحین از ابوسعید خدری ثابت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:«لَا تَسُبُّوا أَحَدًا مِنْ أَصْحَابِی فَإِنَّ أَحَدَکُمْ لَوْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا أَدْرَکَ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَلَا نَصِیفَهُ»«اصحاب مرا دشنام ندهید. زیرا اگر یکی از شما به اندازة کوه احد، طلا انفاق کند، با یک یا نصف مدی که اصحاب من انفاق می کنند، برابری نمی کند(مد، پیمانه ای است که برخی آنرا به اندازة پُری دوکفِ دست دانسته اند)». بخاری(3673)

حدیث بر تحریم دشنام دادن اصحاب رضی الله عنهم دلالت دارد و تأکید دارد بر اینکه هیچکس به درجه آنها نمی رسد گرچه هر عمل بزرگی را انجام دهد.

 

بر مسلمانان واجب است که به عدالت آنها معتقد و از آنها راضی باشند و از مشاجرات بین آنها دست بردارند و در اختلافی که بین آنها روی داده داخل نشوند نهانی های آنها را به خداوند متعال بسپارند. عمر بن عبدالعزیز: می گوید:(أولئک قوم طهر الله أیدینا من دمائهم، فلنطهر ألسنتنا من أعراضهم) «آنها دسته‌ای بودند که خداوند دست ما را از خونشان محفوظ نمود پس زبانمان را از ایراد گرفتن آنها بپرهیزیم».

در اختلافاتی که بین اصحاب رضی الله عنهم اجمعین روی داد حق با گروه علی رضی الله عنه بود، و دیگران بر خطا و اجتهاد ناصواب بودند، ولی ما هر دو گروه را جزو مومنان می دانیم چنانکه قرآن در مورد دو گروه از مسلمین که با هم اختلاف دارند می فرماید:

«وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» (حجرات 9)

یعنی: و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست می‏دارد.

در این آیه بدین اشاره دارد که ممکن است بین دو گروه از مومنان جنگ و قتال ایجاد شود.ولی با این وجود هردو گروه را مومن می نامد و امر می کند به اینکه بین آنها صلح و در صورت لزوم به نفع یکی وارد شدن (تا زمان برقراری آشتی) وارد عمل شد ولی نفرموده که یکی از دو طرف را ناسزا و فحش دهید تا روز قیامت!

اما ممکن است کسی به حدیثی استناد کند و بعد آن حدیث را با آیه ی فوق در تعارض ببیند، مثلا حدیث زیر:

از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت شده که ایشان فرمودند: «اذ التقی المسلمان بسیفیهما فالقاتل والمقتول فی النار قیل یا رسول الله هذا القاتل فما بال المقتول؟ قال: انّه اراد قتل صاحبه» « وقتی که دو مسلمان با سلاحهایشان در گیر شوندپس قاتل و مقتول (هر دو) در جهنم اند.» گفته شد یا رسول الله قاتل را می دانیم به چه دلیل به جهنم می رود؛ ولی مقتول چرا؟ فرمودند:«چون او هم قصد کشتن قاتل را داشته است.» (بخاری/6875 ،مسلم/7252).

حال می دانیم که در جنگ جمل و صفین طرفین درگیر هر دو مسلمان بودند، با این حساب هر دو طرف درگیر جهنمی هستند؟!!

ولی این برداشت اشتباه است، زیرا حدیث مذکور مشمول حال کسانی می شوند که بدون تاویل جائز، و بلکه بخاطر دنیا و هوی و هوس و یا امورات دنیوی و عصبیت اقدام به کشتن هم نمایند، یعنی بعنوان مثال دو نفر را در نظر بگیرید که به دلیل عداوت در یک معامله درگیر شوند و برهمدیگر شمشیر بکشند و یکی دیگری به قتل برساند، ولی آیا صحابه رضی الله عنهم بدلیل مسائل دنیایی خود و منافع آن با هم درگیر شدند یا به دلیل دینشان؟ قطعا معلوم است که آنها بخاطر دینشان بود که با هم اختلاف پیدا کردند، و هر یک از طرفین چنین اجتهاد و تاویل کرده بودند که این خود اوست که بر راه حق و مسیری قرار گرفته اند که خدا نیز آنرا می پسندد و دیگری در حال بغی است، و لذا با این دید و اجتهاد بود که با هم درگیر شدند (هر چند از نظر اهل سنت طرف علی رضی الله عنه برحق بودند و معاویه رضی الله عنه بر راه خطا)..

امام قرطبی رحمه الله در مورد این حدیث میگوید: «علما می‏گویند: این حدیث در مورد صحابه رسول خدا- که در این جنگ فتنه شرکت کردند- نیست، زیرا خدای متعال میفرماید:

«وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (حجرات 9-10).

 (هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند، در میان آنان صلح برقرار سازید. اگر یکی از آنان در حق دیگری ستم کند و تعدی ورزد (و صلح را پذیرا نشود) با آن دسته‌ای که ستم می‌کند و تعدی می‌ورزد بجنگید تا زمانی که به سوی اطاعت از فرمان خدا برمی‌گردد و حکم او را پذیرا می‌شود. هرگاه بازگشت و فرمان خدا را پذیرا شد، در میان ایشان دادگرانه صلح برقرار سازید و (در اجرای مواد و انجام شرائط آن) عدالت بکار برید، چرا که خدا عادلان را دوست دارد.‏ فقط مؤمنان برادران همدیگرند، پس میان برادران خود صلح و صفا برقرار کنید و از خدا ترس و پروا داشته باشید، تا به شما رحم شود).

‏پس خدای متعال دستور داده که با باغیان جنگ شود و اگر مسلمانان از جنگ با باغیان دست بردارند یکی از فرائض الهی تعطیل می‏شود. این امر بر این دلالت دارد که قول «قاتل و مقتول در آتش جهنم هستند». " التذکرة " 2/232-233.‏

امام نووی در شرح حدیث مذکور میگوید: «اینکه گفته است «قاتل و مقتول» حمل بر کسی می‏شود که تأویل اجتهادی ندارند و جنگ آنان از روی تعصب و چیزهایی از این قبیل است. اینکه گفته است در آتش جهنم می‏باشند بهاین معنی است که مستحق آتش جهنم می‏باشند و گاهی با انداخته شدن در آتش جهنم مجازات شده و گاهی خداوند او را مورد عفو قرار می‏دهد. این مذهب اهل حق- اهل سنت- است.... تمام موارد نظیر این قضیه هم بر این قضیه تأویل می‏شوند. بدانید که خونهایی که در جنگهای میان صحابه جاری شد مشمول این وعید نمی‏شوند و مذهب اهل سنت و اهل حق، حسن ظن به آنان و خودداری از پرداختن به مشاجرات میان آنان و تأویل جنگ آنان است و اینکه آنان مجتهد بوده و اجتهاد کرده و تأویل داشته‏اند و قصد گناه و معصیت و دستیابی به محض دنیا را نداشته‏اند، بلکه هر گروهی از آنان بر این اعتقاد بودند که آنان بر حق بوده و مخالفشان باغی است. به همین دلیل جنگ با باغی بر وی واجب است تا او را به امر خداوند برگرداند و برخی از آنان مصیب بودند و برخی دیگر در اجتهاد خود به خطا رفته و به خاطر اینکه اجتهاد کرده‏بودند در این خطا معذور هستند و مجتهد اگر خطا کند گناهی بر او نیست و علی در آن جنگها مصیب بود. این مذهب و دیدگاه اهل سنت است. قضایای مربوط بهاین جنگها مشتبه بود و حتی گروهی از صحابه دچار حیرت شدند و از دو گروه کناره گرفتند و وارد جنگ نشدند و به صورت یقینی نمی‏دانستند که چه چیزی درست و صحیح است و به همین دلیل به آنان کمک نکردند». شرح نووی بر صحیح مسلم8/227-228.‏

معروف است که طلحه و زبیر و عایشه رضی الله عنهم برای گرفتن انتقام عثمان رضی الله عنه بیرون آمدند، اما در مورد معاویه رضی الله عنه این گونه بود که علی رضی الله عنه وقتی زمام خلافت را به دست گرفت بعضی از والیان را که عثمان مقرر کرده بود عزل کرد و آنها خالد بن سعید بن العاص و معاویه بن ابی سفیان بودند، وقتی خبر به معاویه رسید که علی او را عزل کرده است معاویه نپذیرفت و گفت از سوی چه کسی عزل می‌شوم؟ گفتند از سوی علی، گفت: قاتلان پسر عمویم کجا هستند؟ گفتند بیعت کن سپس قاتلان عثمان را بخواه. گفت: نه بلکه او باید ابتدا قاتلان عثمان را به من تحویل بدهد سپس با او بیعت می‌کنم. بنابراین گفت تا قاتلان عثمان کشته نشوند بیعت نمی‌کنم، و علی می‌گفت تو بیعت کن سپس در مورد قاتلان عثمان فکری می‌کنیم. پس اختلاف علی و معاویه م در این بود که بیعت مقدم باشد، یا مجازات قاتلان عثمان. نظر علی این بود که ابتدا باید او بیعت کند سپس وقتی وضعیت آرام یافت و امنیت برقرار شد در مورد قاتلان عثمان اقدام می‌کنیم، و معاویه بر عکس این می‌گفت و نظرش این بود که اولیه کاری که آنها باید انجام دهند کشتن قاتلان عثمان است و بعد از آن در مورد موضوع خلافت تصمیم بگیرند.

بنابراین معاویه و علی در اولویت‌ها اختلاف داشتند، و نظر طلحه و الزبیر همان نظر معاویه بود یعنی هر چه زودتر باید قاتلان عثمان کشته شوند، اما طلحه و الزبیر با علی بیعت کرده بودند و معاویه هنوز بیعت نکرده بود.

اصحاب به سه گروه تقسیم شدند:

گروه اول: طلحه و الزبیر و عایشه و معاویه رضی الله عنهم، نظر این گروه این بود که باید هر چه زودتر قاتلان عثمان کشته شوند.

گروه دوم: علی رضی الله عنه و همراهانش بودند نظر اینها این بود که اولین کاری که باید انجام شود این است امر خلافت سامان داده شود و بعداً در مورد قاتلان عثمان فکر شود.

گروه سوم: که سعد، ابن عمر، ابوهریره، محمد بن مسلمه، الأحنف، اسامه، ابوبکره الثقفی و بزرگان اصحاب رضی الله عنهم آن را نمایندگی می‌کردند، نظر این گروه این بود که از همه کنار بکشند و گوشه‌گیر انتخاب کنند.

علت اختلاف آن بود که قضایا قضایای مشتبهی بود و زمان هم زمان فتنه بود بنابراین کسی نتوانست متوجه مسئله شود و به وضوح به حقیقت امر پی ببرد.

و حافظ ابن حجر می‌گوید: طبری با سند صحیح روایت می‌کند که الأحنف بن قیس رضی الله عنه گفت: بعد از محاصره شدن عثمان طلحه و زبیر رضی الله عنهما را دیدم و گفتم شما به من چه دستوری می‌دهید به نظر من او کشته می‌شود؟ گفتند: پیش علی برو. و بعد از کشته شدن عثمان در مکه با عایشه ملاقات کردم و گفتم: به من چه دستوری می‌دهی؟ گفت: پیش علی برو و با او همراه باش.( از این روایت چنین بر می‌آید که طلحه و زبیر و عایشه در مورد خلافت هیچ اختلافی با علی نداشتند چون آنها بودند که قبل از همه با او بیعت کردند، وبه آن امر می‌کردند.)

و وقتی این اصحاب برای جنگ جمل بیرون آمدند الأحنف به آنها گفت: سوگند به خدا با شما نمی‌جنگم که ام المؤمنین همراه شماست، و با مردی نمی‌جنگم که شما مرا به بیعت کردن با او دستور دادید. فتح الباری 13/38، نگا: تاریخ طبری.

و پیامبر صلی الله علیه وسلم قبلا به علی فرمود: ای علی بین تو و عایشه اختلافی پیش خواهد آمد با او به نرمی رفتار کن. علی گفت: پس من بدبخت‌ترین فرد هستم؟ پیامبر خدا ص گفت: ولی اگر چنین اتفاقی پیش آمد او را به پناهگاهش برگردان. فتح الباری 13/60.

پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد عمّار فرمود :«تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ» (گروه باغی او را به قتل می رساند.) متفق علیه . و دربارة خوارج گفت:« تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِینَ یَقْتُلُهَا أَوْلَی الطَّائِفَتَیْنِ بِالْحَقِّ» (هنگامی که مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنین وضعی از میان دو طایفه مسلمان کسی که به حق شایسته تر است با آنها می جنگد.) متفق علیه. این دو حدیث به صراحت می‌گویند که علی نسبت به مخالفتش در جنگ جمل و صفین به حق نزدیکتر بوده است، ولی کاملاً بر حق نبوده چون که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود به حق نزدیکتر است، و نه گفت که کاملاً بر حق است.

و این توهینی به علی رضی الله عنه نیست و بلکه این را برای آن می‌گوییم که بیان کنیم که آن کسانی که در فتنه اصلاً شرکت نکردند آنها کاملاً بر حق بودند، بنابراین اگر علی جنگ و پیکار نمی‌کرد برایش بهتر بود، و بنابراین علی وقتی طلحه را دید که کشته شده بود، گفت: کاش که بیست سال پیش مرده بودم، و بعد از جنگ صفین وقتی الحسن بن علی نزد علی آمد و با او از آنچه اتفاق افتاده بود سخن گفت، علی فرمود: سوگند به خدا گمان نمی‌کردم که کار به اینجا می‌رسد، و همه از مشارکت در این جنگ‌ها پشیمان شدند، و بنابراین پیامبر صلی الله علیه وسلم حسن را می‌ستاید و می‌فرماید: (إن ابنی هذا سید، و لعل الله أن یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین)[ بخاری (7109).] یعنی:‌«این فرزندم، آقا و سرور است و چه بسا خداوند، به وسیله‌ی او، میان دو گروه عظیم از مسلمانان، صلح و سازش برقرار سازد».پس پیامبر صلی الله علیه وسلم حسن را به خاطر صلح می‌ستاید و علی را به خاطر جنگیدن با آنها ستایش نمی‌کند.

 

پس می بینیم که هریک از طرفین بخاطر مسائل دینی بود که اختلاف پیدا کردند و هرگز بخاطر منافع دنیوی و یا عصبیت بدلیل متاع پست دنیایی با هم قتال نکردند، و بلکه هر یک از آنها برای خود تاویلی جائز داشت و اجتهاد کرده بودند، بنابراین حدیث فوق (اذ التقی المسلمان بسیفیهما..) را با حدیث دیگری تخصیص می کنند و آن حدیث زیر است:

(إذا حکم الحاکم فاجتهد ثم أصاب فله أجران، وإذا حکم فاجتهد ثم أخطأ فله أجر) «هرگاه حاکم از روی اجتهاد حکمی را صادر کند و حکمش مطابق حق شود، دو اجرا دارد و اگر از روی اجتهاد حکمی را صادر کند و دچار اشتباه شود یک اجر دارد».متفق علیه

بنابراین بر طبق این حدیث متوجه می شویم که اگر دو دسته از مسلمین هریک در مورد یک قضیه دو اجتهاد متفاوت داشتند که اجتهاد یکی درست و دیگری اشتباه باشد، هیچکدام از دو دسته مورد خشم الهی و جهنمی نخواهند شد، زیرا هر دو دسته اجتهاد کرده اند که مثلا فلان رأی یا مسیر را اسلام می پسندد، اما اگر دو نفر به دلیل منافع دنیوی خود هریک خود را برحق بداند و لذا با هم درگیر شوند و یکی کشته شود ، آنها مشمول حکم حدیث زیر خواهند شد که می فرماید: « وقتی که دو مسلمان با سلاحهایشان در گیر شوندپس قاتل و مقتول (هر دو) در جهنم اند.» گفته شد یا رسول الله قاتل را می دانیم به چه دلیل به جهنم می رود؛ ولی مقتول چرا؟ فرمودند:«چون او هم قصد کشتن قاتل را داشته است.» (بخاری/6875 ،مسلم/7252).

از طرفی پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد کسی که به مال و ناموسش تجاوز شده چنین می فرماید: (جاء رجل إلی رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال : یا رسول الله، أردیت إن جاء رجل یرید أخذ مالی؟ قال : فلاتعطیه مالک، قال : أرأیت إن قاتلنی؟ قال : قاتله، قال : أرأیت إن قتلنی؟ قال : فأنت شهید، قال : أرأیت إن قتلته؟ قال : هو فی النار) «مردی نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و گفت ای رسول خدا به من بگو اگرکسی آمد و خواست مالم را بگیرد چکار کنم؟ فرمود : مالت را به او نده، گفت : پس اگر با من جنگید چطور؟ فرمود با او بجنگ، گفت : اگر مرا کشت چی؟ فرمود : تو شهید هستی، گفت : اگر اورا کشتم چی؟ فرمود : او در آتش است». مسلم (140)، نسائی (114/7).

و حدیث مغیره رضی الله عنه که سعد ابن عباده نقل می کند که او گفت: "لو رأیت رجلاً مع امرأتی لضربته بالسیف غیر مصفح، فبلغ ذلک النبی صلی الله علیه وسلم فقال: «أتعجبون من غیرة سعد؟! لأنا أغیر منه، والله أغیر منی» ". متفق علیه

یعنی: (سعد گفت:)هرگاه ببینم که مردی با زنم (جماع می کند) با شمشیری گردن او را می زنم، این گفته ی سعد را به پیامبر صلی الله علیه وسلم رساندند، ایشان فرمودند: «آیا از غیرت سعد تعجب می کنید؟! براستی که من از او با غیرت تر هستم و خداوند نیز از من غیرتمند تر است.

بنابراین اگر صاحب مال یا ناموس با فرد متجاوزگر درگیر شود و وی را به قتل برساند، او بخاطر آن قتل عقاب نخواهد دید، چرا؟ زیرا او در اینجا اجتهاد کرده که بنا به دستور شریعت مینی بر دفاع از مال و ناموس من حق دارم از آنها دفاع کنم و حتی مجاوزگر را بکشم، پس او در اینجا یک امر دینی را اجتهاد کرده است هرچند دنیایی هم بوده است. پس حدیث مشمول حال هر قوم و گروه و طرف درگیری نمی شود، و بلکه کسانی که بر اساس یک اجتهاد و تاویل صحیح وارد اختلاف و درگیری می شوند، ان شاءالله معاقب نخواهند شد.

 

والله اعلم

نظر دهید