الاعتصام
(سوال) آیا پیامبر صلی الله علیه وسلم فاطمه بنت اسد را در مسجد دفن کرد؟ مگر ساختن مسجد بر قبور حرام نیست؟
(جواب) فاطمه دختر أسد بنهاشم بن عبدمناف بن قُصی هاشمیه مادر علی رضی الله عنه است که زنی صحابیه و بزرگوار و با فضیلت بود، مادر علی اولّین زنی است که در میان بنیهاشم متولّد شد.( فضائل الصحابه 985/2) و افتخار سرپستی رسولالله صلی الله علیه وسلم نصیب او شد، این از زمانی شروع شد که عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم به سفارش پدر سرپرستی رسولالله را به عهده گرفت. بنابراین فاطمه دختر اسد برای پیامبر صلی الله علیه وسلم همچون مادرش بود که تمام کارها و امور زندگیش را تا حد توان انجام میداد.
سرپرستی رسولالله صلی الله علیه وسلم برای مدّتی نسبتاً طولانی بر عهده فاطمه بنت اسد بود. ایشان از جمله زنان برگزیدهای است که در مسلمان شدن از دیگر زنان پیشی گرفته است و در میدان فضیلت دارای مقام و منزلتی والا بود، ایشان با فاطمه دختر پیامبر از روی مهر ورزی و محبّت رفتار میکرد و در نیکی کردن به او و پدرش از هیچ کوششی دریغ نمیکرد و در کارهای خانه به دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم کمک میکرد.
مادر علی در دوران حیات و هنگام مرگ در نزد رسولالله صلی الله علیه وسلم از احترام زیادی برخوردار بود و هنگامیکه در احتضار مرگ بود، پیامبر حضور داشت (امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، احمد السید/24.)، امّا آنچه از انس روایت شده این است که رسولالله صلی الله علیه وسلم مادر علی را دفن کرده است، بسیار ضعیف (ضعیف جدّاً) است و با طریقهای دیگر تقویت نمیشود. تمام طرق آن بسیار ضعیف است. روایت به شرح زیر است:
وقتی فاطمه دختر اسد (مادرعلی) وفات یافت رسولالله صلی الله علیه وسلم آمد و کنار سرش نشست و گفت: « مادرم، خدا تو را رحمت کند، تو پس از مادرم برایم مادر بودی، گرسنه بودم سیرم کردی، عریان بودم مرا لباس میپوشاندی، غذاهای خوب را خودت نمیخوردی و به من میدادی، در همهی اینها بدنبال رضایت خداوند و زندگی در سرای آخرت بودی». سپس دستور داد او را سه بار غسل دادند. وقتی میخواستند آب و کافور را بر رویش بریزند، رسولالله صلی الله علیه وسلم آن را با دستش ریخت و سپس پیراهنش را ار تن در آورد و با پارچهای دیگر او را کفن کرد، بعد از این اسامه بن زید و ابو ایوب انصاری و عمر بن خطاب و غلامی سیاه پوست را صدا زد و دستور داد قبرش را حفر کردند، وقتی میخواستند لحد را حفر کنند، پیامبر صلی الله علیه وسلم با دستان خود آن را کند و خاکهایش را با دست بیرون میکرد. بعد از حفر لحد، در آن به پهلو خوابید و گفت: «ای خداوندی که زنده میکنی و میمیرانی و همیشه زندهای و نمیمیری، مادرم دختر اسد را مورد مغفرت خود قرار ده و حجتش را به او تلقین نما و محل ورودش را به حق پیامبرت و پیامبرانی که پیش از او بودهاند وسیع و گشاد گردان، که تومهربان ترین مهربانهایی». در نماز جنازهاش تکبیر گفت، سپس او را به کمک عباس و ابوبکر داخل قبر گذاشت. این روایت بسیار ضعیف است. (ضعیف جدّاً، السلسلة الصحیحة شیخ البانی (23/32/1))
برخی از روافض و صوفیان از این روایت ضعیف بر جواز توسّل به اشخاص استدلال کردهاند (السمهودی در وفاء الوفاء (4/1373)، وکوثری در محق التقول: ص (379- 391)، وبوطی در السلفیة مرحلة، (155)، وعلوی فی مفاهیم: ص (65)).
استاد ابو عبدالرحمن جیلان بن خضرالعروسی در رسالهی لیسانس خود راههای روایت این حدیث را بررسی کرده و ضعف و بطلان آن را شرح و توضیح دادهاست (الدعاء و منزلته /794 تا 798) و میگوید: این حدیث از پنج طریق روایت شده که سه تای آن متّصل و دو تای دیگر مرسل است، امّا توسّلی که گمان میکنند جایز است فقط در یکی از طریقهای آن یعنی همان روایت أنس وجود دارد. البته گفتنی است که این روایات از نظر ارزش و اعتبار در حدّی هستند که فقط میتوان با آن ایرادها و معلول بودن روایت را ثابت نمود؛ چون همه ضعیفاند و ایرادها و ضعفهای این روایات بگونهای واضح است که به جز بر ضعف و بی پایه بودن آن چیزی افزوده نمیشود و متن آن از چند جهت متناقص است.
الف – این روایت با روش و سنّت رسولالله صلی الله علیه وسلم در غسل جنازهی زن در چند مورد مخالف است، در این روایت آمده: پیامبر صلی الله علیه وسلم با دستش آب روی جنازه ریخت، این مطلب فقط در این روایت آمده است، در حالی که در روایتی که در رابطه با غسل زینب دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم آمده که پیامبر به زنها دستور داد تا او را غسل دهند و خودش آب نریخت. بخاری و مسلم از محمّد بن سیرین و او از امّ عطیه روایت کردهاند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر ما وارد شد در حالی که دخترش را غسل داده بودیم، خطاب به ما فرمود:
«اغسلنها ثلاثًا أو خمسًا أو أکثر من ذلک إن رأیتن ذلک بماء وسدر، واجعلن فی الآخرة کافورًا، فإذا فرغتن فآذننی»( الدعاء و منزلته من العقیدة الاسلامیه (794 تا 798)).
یعنی: او را سه بار، پنج بار یا بیشتر، اگر لازم دیدید با آب و سدر بشویید و بار آخر با کافور بشویید، وقتی کهاز شستنش فارغ شدید، مرا خبر کنید. میگوید: وقتی فارغ شدیم لباسش را انداخت و گفت با این او را کفن کنید و چیزی بر آن نیفزود.
ب – حفر قبر به دست مبارک پیامبر و بیرون نمودن خاکها و به پهلو خوابیدن در آن، هیچ اصلی ندارد و در آن زمان هم مرسوم نبوده است، بلکه فقط در همین حدیث ضعیف آمده و باورش معمول و مشهور از پیامبر صلی الله علیه وسلم مخالف و مبالغه و زیاده روی است.
ج – وانگهی شروع دعا با لفظ غائب و سپس با لفظ خطاب، از اسلوب معمول در دعاهای مأثور، مانند: «اللهمّ أنت... ». به دور است و بجز در این دعا که آمده: «الله الذی... ». در هیچ دعای دیگر سراغ نداریم.
د – از آنچه بر ضعف این روایت دلالت دارد این است که راوی اعتراف کرده پیامبر صلی الله علیه وسلم این کارها را فقط همین انجام داد! و به این صورت خواسته آنچه میگوید درست جلوه دهد. امّا هرگز نادرست، درست نخواهد شد.
وهمچنین ازعبد العزیز حدّث از عبد الله بن جعفر بن المسور بن مخرمة، از عمرو بن ذبیان، از محمد بن علی بن أبی طالب روایت کرده که گفت: «هنگامی که فاطمه (بنت اسد) در بستر مرگ قرار گرفت، و رسول خدا صلی الله علیه وسلم بدان مطلع گشت، فرمود: «إذا توفیت فأعلمونی» هرگاه فوت کرد مرا خبر کنید. هنگامی که وفات کرد پیامبر صلی الله علیه وسلم بسوی وی رفت و دستور داد تا قبر وی را آماده کنند، و قبر او در مکان مسجدی که امروزه به آن قبر فاطمه گویند حفر شد، سپس برای قبرش لحدی حفر کردند، هنگامی که فارغ شدند پیامبر صلی الله علیه وسلم در کنار لحد به پهلو خوابید و به تلاوت قرآن مشغول شد سپس لباس خود را درآورد و امر کرد تا وی را در آن کفن کنند، سپس در کنار قبرش بر وی نماز خواند و نُه تکبیر خواند..»
این روایت نیز صحیح نیست، و بلکه بر اساس روایات صحیح فاطمه بنت اسد در قبرستان بقیع دفن شد، و در این قبرستان هیچ مسجدی وجود نداشت! در ضمن بالفرض که این روایت یا روایات مشابه صحیح باشند، این دلیلی برای دفن فاطمه در مسجد نیست، زیرا:
اولا: در زمان رسول خدا صلی الله علیه وسلم مساجد متعدی وجود نداشتند بجز یکی دو مسجد، و پیامبر صلی الله علیه وسلم در هیچیک از آن مساجد مرده ای را دفن نکردند.
دوما: اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم در زمان حیاتشان افرادی همچون فاطمه بنت اسد را در مسجد دفن می کردند، پس چرا صحابه هایی همچون حمزه رضی الله عنه را که محبوب رسول خدا صلی الله علیه وسلم بود را در مسجد دفن نکردند؟!
سوما: در روایت فوق – هرچند که ضعیف است - آمده که بعدها در مکان دفن فاطمه مسجد ساختند نه اینکه در زمان خود پیامبر صلی الله علیه وسلم آنجا مسجد بوده باشد.
چهارم: کسانی که (روافض) به این روایت یا دیگر روایتهای مشابه که همگی ضعیف یا دروغ هستند، استناد می کنند، باید گفت که در کتاب شرح نهج البلاغه از ابن ابی الحدید آمده که آرامگاه فاطمه در قبرستان بقیع در مدینه قرار دارد، هر چند که کتاب نهج البلاغه بدلیل نداشتن سند، اعتبار علمی هم ندارد. اما ما می دانیم که این شخص جاهلی که به این روایت ضعیف در کتابهای صوفیه استدلال می کند، قصدی جز ایجاد شبهه ندارد، زیرا خود او روایات صحیح اهل سنت را قبول ندارد، چه برسد به روایات ضعیف آن..
پنجم: عایشه رضی الله عنها می گوید: أَنَّ أُمَّ حَبِیبَةَ وَأُمَّ سَلَمَةَ رَضِیَ الله عَنْهُمَا ذَکَرَتَا کَنِیسَةً رَأَیْنَهَا بِالْحَبَشَةِ، فِیهَا تَصَاوِیرُ، فَذَکَرَتَا لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم، فَقَالَ: «إِنَّ أُولَئِکَ إِذَا کَانَ فِیهِمُ الرَّجُلُ الصَّالِحُ فَمَاتَ، بَنَوْا عَلَی قَبْرِهِ مَسْجِدًا، وَصَوَّرُوا فِیهِ تِلْکَ الصُّوَرَ، فَأُولَئِکَ شِرَارُ الْخَلْقِ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». (بخاری:427)
ام حبیبه و ام سلمه رضی الله عنهما برای پیامبر صلی الله علیه وسلم از کلیسایی که در زمان هجرت به حبشه، آنرا دیده بودند و مملو از عکس و تصویر بود، سخن گفتند. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «آنها کسانی بودند که هرگاه فرد نیکوکاری از آنان، فوت میکرد، بر قبرش، مسجدی بنا می کردند و در آن، تصاویر و تمثالهای آن شخص را نقاشی می کردند. روز قیامت، این افراد، بدترین مخلوق، نزد خدا خواهند بود».
حال با این اوصاف، چگونه ممکن است که ایشان چنین بفرمایند ولی خود بر خلاف گفته ی خود عمل کنند؟!! و قطعا این تناقض در اقوال و افعال رسول خدا صلی الله علیه وسلم بدور است، مگر آنکه قبر پرستان و کسانی که جز در نزد قبور قلبهای مریضشان آرام نمی شود، به روایات ضعیف یا دروغ استدلال کنند و احادیث صحیح را رها کنند.
والله اعلم