الاعتصام
" خلاصه کلام "
رفع الیدین منسوخ نیست زیرا :
1-احادیث رفع الیدین توسط عشره مبشره صحابه روایت گردیدند .
2-پنج روایت ازروایات رفع الیدین در صحیح ترین کتاب بعد از قرآن نزد اهل سنت (صحیح امام بخاری) آمدند .
3-اصحابی که احادیث رفع الیدین را از رسول الله روایت نمودند از هیچکدام از آنها روایتی مبنی بر اینکه رسول الله بعداً رفع الیدین را ترک نمودند روایت نشده است .
4-صحیح ترین روایت در مورد رفع الیدین توسط عبدالله بن عمر روایت گردیده که ایشان بعد از وفات رسول الله رفع الیدین می کردند .
5-ابو حمید ساعدی جلوی ده تن از صحابه روش نماز رسول الله را به ایشان نشان داد و در آن رفع الیدین نمود و آن ده تن از صحابه وی را تصدیق نمودند واین واقعه بعد از وفات رسول الله اتفاق افتاد .
6-عبد الله بن زبیر روایت می کند که پشت سر ابوبکر صدیق نماز خواندند وی می گوید :که ابوبکر هنگام به رکوع رفتن و هنگام بلند شدن از آن رفع الیدین نمودند و فرمودند رسول الله اینچنین نماز می خواندند .
7- وائل بن حجر در سال نهم هجری به مدینه منوره آمدند و دیدند که رسول الله رفع الیدین می کردند .
8-امام حسن بصری ، امام حمید بن هلال می گویند : « کان اصحاب النبی یرفعون » (صحابه رفع الیدین می کردند )
9-سعیدبن جبیر رحمه الله علیه از بزرگان تابعی هستند که رفع الیدین می کردند .
و در پایان امام سفیان ثوری رحمة الله علیه می گوید: " إذا رأیت الرجل یعمل العمل الذی اختلف فیه، وأنت تری غیره، فلا تنهه
" (روایت أبو نعیم در الحلیة 6/368)
یعنی: " اگر کسی را دیدی که به چیزی عمل میکند که در آن اختلاف باشد، و نظر تو چیز دیگری هست او را نهی نکن".
و احمد بن حنبل رحمة الله علیه می گوید: " لا ینبغی للفقیه أن یحمل الناس علی مذهب ولا یشدد علیهم " (ابن مفلح در کتاب الآداب الشرعیة 1/186)
یعنی: " برای یک فقیه شایسته نیست که مردم را بر یک مذهب وادارد و بر آنها سختگیری کند".
و امام نووی رحمة الله علیه گفت: " ثم إن العلماء إنما ینکرون ما أجمع علی إنکاره، أما المختلف فیه فلا إنکار فیه، لأن کل مجتهد مصیب، أو المصیب واحد ولا نعلمه، ولم یزل الخلاف بین الصحابة والتابعین فی الفروع ولا ینکر أحد علی غیره، وإنما ینکرون ما خالف نصاً أو إجماعاً أو قیاساً جلیاً " (الروضة ( تنبیه الغافلین، النحاس، صفحه 101)
یعنی: " همچنین علماء بر مسائلی انکار میکردند که بر آن متفق بودند، ولی مسائل خلافی را انکار نمیکردند، زیرا هر مجتهدی ماجور هست، یا یک مجتهد بر حق باشد ولی آنرا ندانیم، و خلاف بین صحابه و تابعین در فروع تا بحال وجود داشته ولی هیچکس بر دیگری انکار نمیکرد، بلکه انکار آنها در مسائلی بود که مخالف متن صریح و یا اجماع و یا قیاس واضح باشد ".
و از شیخ السلام ابن تیمیة رحمة الله علیه در مورد کسی که در مسائل اجتهادی به یکی از علماء تقلید میکند سؤال شد که: " فهل ینکر علیه أم یهجر ؟ وکذلک من یعمل بأحد القولین ؟ "
یعنی: " آیا بر او انکار میشود و از او دوری شود؟ و همچنین کسی که به یکی از دو قول عمل میکند"؟
در پاسخ گفت: " الحمد لله، مسائل الاجتهاد من عمل فیها بقول بعض العلماء لم ینکر علیه ولم یهجر، ومن عمل بأحد القولین لم ینکر علیه، وإذا کان فی المسألة قولان: فإن کان الإنسان یظهر له رجحان أحد القولین عمل به وإلا قلد بعض العلماء الذین یعتمد علیهم فی بیان أرجح القولین، والله أعلم " (مجموع الفتاوی 20/207).
یعنی: " الحمدلله، در مسائل اجتهادی اگر کسی به قول یکی از علماء عمل کند بر او انکار نمیشود و (بعلت آن) از او هجر (دوری) نمیشود، و هر کسی که به یکی از دو قول عمل کند انکار نمیشود، و اگر در یک مسئله دو قول باشد، چنانچه بر شخصی یکی از دو قول راجحتر و پسندیده تر ثابت شود به آن عمل میکند، و گرنه به برخی از علماء معتبر تقلید میکند در اینکه کدام قول راجحتر هست، و الله اعلم".
والله تعالی اعلم