رفع الیدین در ترازوی قرآن و سنت (12)

الاعتصام

" آیا رفع الیدین منسوخ شده است "

در آغاز مقاله احادیث رفع الیدین بیان گردیدند که اولین حدیثی که بیان شد حدیث بن عمر بود که با لفظ " کان یرفع یدیه " شروع می شد که این حدیث بر این دلالت دار که  رسول الله تا آخر عمر در همه نمازها رفع الیدین می کردند زیرا " کان یرفع " ماضی استمراری است و از لحاظ صرفی هرگاه " کان " بر سر فعل مضارع بیاید آنرا به " ماضی استمراری " تبدیل  می کند و ماضی استمراری بر انجام دادن کاری برای همیشه در زمان گذشته دلالت دارد و آنچه قابل توجه است این موضوع می باشد که عبدالله بن عمر این روایت را بعد از وفات رسول الله روایت نمودند، پس ثابت می شود که رسول الله همه عمرشان رفع الیدین می کردند .
بیهقی حدیث رفع الیدین بن عمر را روایت نمودند و در آخر روایت این الفاظ وجود دارد (فمازالت تلک صلاته حتی لقی الله تعالی) یعنی رسول الله همیشه درنمازهایش رفع الیدین می کردند تا اینکه دنیا را وداع گفتند . 
امام بخاری روایت عبدالله بن عمر را مرفوعاً روایت کردند « و اذا قام من الرکعتین رفع یدیه ورافع ذالک بن عمر الی النبی » ( عبدالله بن عمر هنگامی که دو رکعت نماز می خواند و برای رکعت سوم بلند می شد رفع الیدین می کرد و این عمل را به رسول الله نسبت می دادند )
در احادیثی که در مورد رفع الیدین بیان شدند روایتی از مالک بن حویرث بیان شد در این روایت مواردی وجود دارد که نیازمند تامل وتفکر می باشند.
موضوعی که مطرح است این است که ایشان در چه سالی مسلمان شدند . علامه سندی در زیر نویس نسائی و ابن ماجه می نویسد ، زمانی که رسول الله برای غزوه تبوک آماده می شدند یعنی در سال نهم هجری قمری مالک بن حویرث و همراهانش در مدینه منوره به دین اسلام مشرف شدند و در هنگام وداع با ایشان تاکید نمودند همانطوری که مرا دیدی که نماز خواندم نماز بخوان .  مالک بن حویرث می گوید:« من نبی اکرم را  دیدم که در سال نهم هجری رفع الیدین می کرد» 
« قال علامه سندی فی حاشیة النسائی « مالک بن الحویرث ووائل بن حجر ممن صلی مع النبی فی آخر عمره فروایتهما الرفع عند الرکوع والرفع منه دلیل علی بقاءه وبطلان دعوی نسخه » 
یعنی : " علامه سندی در حاشیه نسائی می گوید :  « مالک بن حویرث و وائل بن حجر در آخر عمر رسول الله با وی نماز خواندند و هر دو قائل به رفع الیدین هستند و انجام رفع الیدین در هنگام به رکوع رفتن و بلند شدن از آن توسط آنها دلیل روشن و واضحی بر بطلان ادعای منسوخ شدن رفع الیدین می باشد »
وائل بن حجر می گوید :  « خواستم رسول الله را ببینم  که چگونه نماز می خوانند ، ایشان روی به قبله می ایستادند تکبیر گفته و دستها را برابر گوشها بلند می کردند و سپس دستهایش را بستند وهنگامیکه خواست  به رکوع برود دستها را  بلند  کرد و بر زانوها گذاشت و همچنین هنگام بلند کردن سر از رکوع  دستها را بلند می کردند » 
علامه عینی در شرح بخاری می گوید : « وائل بن حجر  در سال نهم  هجری مسلمان  شد  و وی از رسول الله حدیث رفع الیدین را روایت می کند ودر روایت نسائی آمده « ثم اتیت النبی من قابل فرایتهم یرفعون ایدیهم فی برانس » ( وائل بن  حجر می گوید من سال بعدی (یعنی یک سال بعد) یعنی سال دهم هجری قبل از وفات رسول الله به  مدینه آمدم دیدم که رسول الله و یاران ایشان در حالیکه کت پوشیدند رفع الیدین می کردند . امام طحاوی می گوید  :« اینکه وائل بن  حجر  دوباره به مدینه آمدند و کلمه «من قابل » را به عام قابل یعنی سال آینده ترجمه کردند ومی گوید شاید آمدن ایشان به مدینه برای دفعه دوم در ماه شوال سال دهم هجری باشد زیرا در آن وقت هوا خیلی سرد بود که وائل بن حجر اصحاب رسول الله را دیدند که کت پوشیدند و از زیر آنها رفع الیدین می کردند و این در ماههای آخر سال دهم هجری  بوده ،پس این بیانگر  این موضوع می باشد که رفع الیدین تا این زمان منسوخ نشده بود ، که  صحابه  نو مسلمان  به نام  وائل  بن حجر رسول الله را دیدند که رفع الیدین کردند و سال بعدی  یعنی سال یازدهم هجری رسول الله  وفات می نمایند واگر رفع الیدین منسوخ شده بود لازم بود که هنگامیکه وائل بن حجر برای دفعه دوم که به مدینه آمدند انجام می گرفت . بنابر احادیثی  که درمورد رفع الیدین آمدند ،آن راثابت می کنند و منسوخ شدن رفع الیدین را رد می کنند و ادعای نسخ آن یک ادعای واهی و بی اساس می باشد .

همچنین دلیل محکم دیگری که وجود دارد این است که وقتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وفات نمایند دیگر هیچ چیزی منسوخ نمی شود !! چطور ممکن است این عمل بعد از وفات رسول الله منسوخ شده باشد ؟؟ آیا چنین چیزی ممکن است ؟ آیا این با آیه ی " الیوم اکملت لکم دینکم " در تضاد نیست ؟ زیرا اگر چنین باور کنیم که این عمل بعد از فوت رسول الله منسوخ شده است این پیام را می رساند که رسول الله امری را که منسوخ شده بود به مردم نرساندند و یا العیاذبالله خدا و رسول نفهمیدند که فلان عمل منسوخ شده است و یا العیاذبالله فراموش کردند به مردم بگویند و مردم آن را فهمیدند و منسوخش کردند !!
از این جهل آشکار به الله پناه می بریم .

والله تعالی اعلم

نظر دهید