دوری از احزاب و حزب گرایی [حُذَیْفَةَ بْنَ الیَمَانِ رضی الله عنه]

الاعتصام

حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ مُوسَى، حَدَّثَنَا الوَلِیدُ، قَالَ: حَدَّثَنِی ابْنُ جَابِرٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی بُسْرُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ الحَضْرَمِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو إِدْرِیسَ الخَوْلاَنِیُّ، أَنَّهُ سَمِعَ حُذَیْفَةَ بْنَ الیَمَانِ یَقُولُ: کَانَ النَّاسُ یَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ الخَیْرِ، وَکُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنِ الشَّرِّ مَخَافَةَ أَنْ یُدْرِکَنِی، فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا کُنَّا فِی جَاهِلِیَّةٍ وَشَرٍّ، فَجَاءَنَا اللَّهُ بِهَذَا الخَیْرِ، فَهَلْ بَعْدَ هَذَا الخَیْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: «نَعَمْ» قُلْتُ: وَهَلْ بَعْدَ ذَلِکَ الشَّرِّ مِنْ خَیْرٍ؟ قَالَ: «نَعَمْ، وَفِیهِ دَخَنٌ» قُلْتُ: وَمَا دَخَنُهُ؟ قَالَ: «قَوْمٌ یَهْدُونَ بِغَیْرِ هَدْیِی، تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْکِرُ» قُلْتُ: فَهَلْ بَعْدَ ذَلِکَ الخَیْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: «نَعَمْ، دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَیْهَا قَذَفُوهُ فِیهَا» قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، صِفْهُمْ لَنَا؟ فَقَالَ: «هُمْ مِنْ جِلْدَتِنَا، وَیَتَکَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا» قُلْتُ: فَمَا تَأْمُرُنِی إِنْ أَدْرَکَنِی ذَلِکَ؟ قَالَ: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِینَ وَإِمَامَهُمْ، قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلاَ إِمَامٌ؟ قَالَ «فَاعْتَزِلْ تِلْکَ الفِرَقَ کُلَّهَا، وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ، حَتَّى یُدْرِکَکَ المَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِکَ»

........................................

یحیی بن موسی ما را سخن گفت، ولید ما را گفت، ابن جابر ما را گفت که بُسر بن عبدالله حضرمی گفت: ابو ادریس خولانی گفت که از حذیفة بن الیمان رضی الله عنه شنیده است که می گوید:

مردم از رسول الله صل الله علیه وسلم در مورد خیر می پرسیدند و من از ایشان در مورد شر سوال می کردم از ترس اینکه در آن واقع شوم. پس گفتم یا رسول الله،ما در جاهلیت و شر بودیم و الله این خیر را برایمان آورد ( یعنی اسلام ). آیا بعد از این خیر، شری هست؟ گفت: بله. گفتم: و آیا بعد از آن شرّ، خیری هست؟ گفت: بله، و در آن کدر و ناخالصی هست. گفتم: ناخالصی آن چیست؟ گفت: قومی که به غیر از هدایت من تمسک می جویند و کارهایشان را می بینی که گاهی موافق شرع و گاهی مخالف آن است. گفتم: آیا بعد از این خیر، شری هست؟ گفت: بله، دعوتگرانی بسوی درهای جهنم هستند که هر کس آنها را اجابت کند، او را در آتش می اندازند.گفتم: یا رسول الله، آنها را برایمان توصیف کن. گفت: آنها از ما و از قوم ما هستند ( یا اینکه منظور این است که در ظاهر همانند ما هستند ولی در باطن مخالف ما ) و به زبان ما سخن می گویند. گفتم: اگر چنین چیزی را دیدم مرا به چه امر می کنید؟ گفت: ملازم جماعت مسلمانان و امامشان باش. گفتم: اگر مسلمانان نه جماعتی داشتند و نه امامی، چه کنم؟ گفت: از همه ی آن گروه ها ( و احزاب ) کناره بگیر، حتی اگر شده که با ریشه درختی خود را زنده نگه داری تا وقتی که مرگت فراسد و تو بر همان حال باشی.

نظر دهید