الاعتصام
" رد شبهات توسل به اموات " (18) ( روح انبیاء و شهدا بعد ازمرگشان به کجا می رود؟ آیا در قبرشان است، یا در میان مردم؟ و یا در بهشت روحانی در عالم برزخ ؟)
خداوند در آیه 169 سوره آل عمران می فرماید:
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ ١٦٩﴾ [آلعمران: 169].
یعنی: «و هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شده اند مردگان هستند، بلکه زندگانند نزد پروردگارشان روزی داده می شوند».
در این آیه مشاهده می نماییم که گفته شده است شهداء زنده هستند. حال باید سؤال نمود که در کجا زنده اند؟ اگر دقت نماییم می بینیم در خود آیه (169 سوره آل عمران) فرموده است: ﴿عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ﴾ یعنی: «نزد پروردگارشان روزی داده می شوند».
حال باید سؤال نمود که (نزد پروردگارشان) یعنی در کجا؟ جواب این است که (نزد پروردگارشان) یعنی در بهشت پروردگارشان. چنان چه در آیات 26 و 27 سوره یس آمده است که بعد از شهید شدن (حبیب نجار ) آن مردی که از پیامبران دفاع نمود به او گفته شد که داخل بهشت شو.
﴿قِیلَ ٱدۡخُلِ ٱلۡجَنَّةَۖ قَالَ یَٰلَیۡتَ قَوۡمِی یَعۡلَمُونَ ٢٦ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُکۡرَمِینَ ٢٧﴾ [یس: 26-27].
یعنی: «گفته شد که داخل بهشت شو. گفت ای کاش قوم من می دانستند (26) در مقابل چه چیزی پروردگارم مرا آمرزید و مرا از اکرام شوندگان قرار داد (27)».
از این آیه به دست می آید که شهداء بعد از مرگشان به بهشت روحانی منتقل می شوند و تا قیامت در آن بهشت قرار دارند و آن بهشت، بهشتی است روحانی که در عالم برزخ قرار دارد.
و در آیه 100، سوره المؤمنون آمده است:
﴿وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ﴾ [المؤمنون: 100].
یعنی: «... و پیش رویشان حائلی است (که نمی گذارد) تا روزی که برانگیخته شوند (بازگردند)».
انبیاء و شهداء که در بعد از مرگشان در بهشت برزخی قرار می گیرند از دنیای ما غافل هستند. در این مورد در آیه 117 سوره مائده مشاهده می نماییم که عیسی که از مقربین است به خداوند عرض می نماید:
﴿وَکُنتُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا مَّا دُمۡتُ فِیهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّیۡتَنِی کُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِیبَ عَلَیۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ﴾ [المائدة: 117].
یعنی: «... و بر اعمال امتم مادامی که در میان آنها بودم شاهد بودم، ولی از هنگامی که مرا میراندی تو بر آنها مراقبی و تو بر هر چیزی شاهدی».
از این آیه شریفه به دست می آید که عیسی هنگامی که در میان امتش بوده است از اعمال کسانی که در اطرافش بوده اند تا حدّی آگاه بوده است همچنان که ما نیز از اعمال کسانی که در اطراف ما هستند تا حدّی آگاهی داریم ولی از هنگامی که از این دنیا رحلت نموده از آن به بعد دیگر از اعمال امتش با خبر نیست.
آن کس که همیشه و در همه جا حاضر و به هر چیزی آگاه است خداوند است. و یا مثلاً مشاهده می نماییم که حضرت محمّد نیز بعد از رحلتش از امورات این جهان غافل می باشد. خداوند در آیه 46 سوره یونس در این باره می فرماید:
﴿وَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعۡضَ ٱلَّذِی نَعِدُهُمۡ أَوۡ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیۡنَا مَرۡجِعُهُمۡ ثُمَّ ٱللَّهُ شَهِیدٌ عَلَىٰ مَا یَفۡعَلُونَ ٤٦﴾ [یونس: 46].
یعنی: «و اگر به تو نشان دهیم برخی ازآنچه را که به کفار وعده داده ایم یا تو را بمیرانیم پس به سوی ما است بازگشت آنها سپس خداوند بر آنچه که انجام می دهند شاهد است».
در این آیه مشاهده می نماییم که فرقی بین زنده بودن پیغمبر و مشاهده شکست کفار با مرده بودن او و ندیدن شکست کفار قائل شده است.
درباره غفلت انبیاء از دنیای ما، در بعد از رحلتشان دلایل دیگری وجود دارد؛ من جمله آیه 109 سوره مائده است که در آن می فرماید:
﴿یَوۡمَ یَجۡمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَآ أُجِبۡتُمۡۖ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ ١٠٩﴾ [المائدة: 109].
یعنی: «روزی که الله، پیامبران را جمع می کند و از آنان می پرسد چه مقدار مورد اجابت قرار گرفتید؟ می گویند نمی دانیم خدایا تنها تو هستی دانای غیب ها».
نوح از انبیاء بود و می دانست چه کسانی به او ایمان آوردند و سوار کشتی شدند و همچنین لوط می دانست چه کسانی به او ایمان آوردند و دچار عذاب الهی نشدند و همچنین هود و صالح و شعیب و دیگر انبیاء در زمان خودشان تا حدی می دانستند چه مقدار مورد اجابت قرار گرفتند و اینکه در قرآن می گویند نمی دانند چه مقدار مورد اجابت قرار گرفته اند اشاره به بعد از مرگشان است. و همچنین در آیه 259 سوره بقره درباره غفلت یکی از انبیاء بعد از مرگش از دنیا، آمده است:
﴿أَوۡ کَٱلَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرۡیَةٖ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ یُحۡیِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۖ فَأَمَاتَهُ ٱللَّهُ مِاْئَةَ عَامٖ ثُمَّ بَعَثَهُۥۖ قَالَ کَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖۖ قَالَ بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمۡ یَتَسَنَّهۡۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِکَ وَلِنَجۡعَلَکَ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِۖ وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ کَیۡفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکۡسُوهَا لَحۡمٗاۚ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥ قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٥٩﴾ [البقرة: 259].
مضمون این آیه این است که «یکی از پیامبران الهی بر قریه ای عبور کرد مشاهده نمود آن قریه ویران شده و سقف ها و دیوارهای آن به هم ریخته و کسی در آن زندگی نمی کند. گفت: چگونه اهل اینجا را خدا پس از موتشان زنده می کند؟
الله متعال او را قبض روح نمود و میراند، سپس بعد از صد سال او را زنده کرد و به او خطاب نمود که چه مدت در این محل مانده ای؟
گفت: روزی یا مقداری از یک روز.
خطاب رسید بلکه صد سال در اینجا درنگ کرده ای. پس نظر کن به خوردنی و آشامیدنی خود که از قدرت خدا تغییری نکرده و نظر کن به الاغت که خاک شده و اجزای آن متفرق گشته و باید تو را برای مردم آیتی قرار دهیم و نظر کن به استخوان های الاغ که چگونه آن را جمع و به آنها گوشت می پوشانیم و چون این مطلب برای او روشن شد، گفت: دانستم که خدا بر هر چیز تواناست».
این آیه شریفه نه تنها اثبات معاد است بلکه نشان می دهد که پیغمبر خدا از دنیا رفته و در مدت صد سال که از دنیا رفته بود نه از بدن خود خبر داشت و نه از الاغش و حتی مدت موت خود را نمی دانست.
و همچنین در آیه 20 سوره کهف مشاهده می نماییم که اصحاب کهف که از اولیای خدا بودند، مدت تقریبا سیصد سال در آن غار قبض روح شده و پس از آن زنده شدند و در این مدت که قبض روح شده بودند از حال خود خبر نداشتند.
در قرآن آیاتی است که در آنها سخن از شهادت دادن انبیاء در قیامت است و شهادت پیامبران در قیامت از اعمال کسانی است که در دنیا با آنها زندگی می کرده اند و تا حدی از آنها آگاه بوده اند ولی از کسانی که با خبر نبودند نمی توانند برایشان شهادت بدهند و این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که محمّد در زمان حیاتش از کسانی که دور از او بوده اند و او آنها را نمی دیده است با خبر نبوده است و سایر انبیاء نیز چنین بوده اند. خداوند در آیه 101 سوره توبه می فرماید:
﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَکُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡ﴾ [التوبة: 101].
یعنی: «در اطراف شما از اعراب منافق هستند و از اهل مدینه بر نفاق باقی مانده اند تو از آنها آگاهی نداری...».
در این آیه مشاهده می نماییم که پبامبر در زمان حیاتش به منافقان مدینه و منافقان اطرافش آگاهی نداشته و اگر مشاهده می نماییم که پیغمبر همسرش را به افشا نمودن رازی که به آن زن گفته بوده آگاه می کند در اثر خبری بوده که خداوند توسط جبریل به پیغمبر داده است و پیغمبر مؤمن به غیب بوده است نه عالم به غیب. و در آیات مشاهده نمودید که انبیاء بعد از مرگشان از دنیا غافلند، ولی به صورت مجمل در آخرت می توانند بگویند که در دنیا چه کسانی با آنها مخالفت نموده اند و این آگاهی به انبیاء اختصاص ندارد و هرکسی در زمان حیاتش تا حدی از اوضاع اطرافش با خبر است.
خداوند در آیه 41 سوره نساء، درباره شهادت دادن پیامبر در قیامت میفرماید:
﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِیدٗا٤١﴾ [النساء: 41].
یعنی: «پس چگونه است که از هر امتی در روز قیامت گواهی بیاوریم و تو را بر اینها گواه بیاوریم».
اگر در این آیه دقت شود مشاهده می نماییم که کلمه «هولاء» وجود دارد که برای اشاره به نزدیک است و اشاره به کسانی است که در زمان پیامبر می زیسته و در اطراف او بوده اند و در تفسیر «الدر الـمنثور» سیوطی در ذیل این آیه آورده است:
«وأخرج ابن جریر عن ابن مسعود: ﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ﴾ قال: قال رسول الله : شهیدا علیهم ما دمت فیهم فإذا توفیتنی کنت الرقیب علیهم». یعنی: «ابن جریر از ابن مسعود نقل نموده که پیامبر درباره آیه: ﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ...﴾ گفت: مادامی که در میان آنها بودم بر آنها گواه بودم ولی از هنگامی که مرا میراندی تو بر آنها مراقبی».
مشاهده می نماییم این روایت مانند آیه 117 سوره مائده است که نشان میدهد عیسی نیز که از مقربین است بعد از وفاتش از اعمال امتش غافل است و به خداوند عرض می نماید:
﴿وَکُنتُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا مَّا دُمۡتُ فِیهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّیۡتَنِی کُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِیبَ عَلَیۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ﴾ [المائدة: 117].
یعنی: «... و تا هنگامی که در میان آنها بودم بر آنها گواه بودم. آنگاه که مرا میراندی تو بر آنها مراقبی و تو بر هر چیزی شاهدی».
بببنید چگونه آیات و روایات نشان می دهند که أنبیاء بعد از رحلتشان از دنیا غافلند؟
برخی از شیعیان و برخی از اهل سنت، افراد صالحی راکه از دنیا رفته اند به گمان خود ندا می نمایند و گمان می نمایند که آن صالحان در همه جا حضور دارند و آنان را اجابت می نمایند و شفیع آنان می شوند. ولی باید بدانیم که فقط الله است که در همه جا حضور دارد و به احوال ما آگاه است و از رگ گردن به ما نزدیک تر است. حال اگر کسی این صفت حضور در همه جا را برای غیر خدا قائل شود برای خدا در این صفتش که مخصوص خود اوست شریک قائل شده و شرک ورزیده است. در آیه 4، سوره حدید در وصف خداوند آمده است.
﴿وَهُوَ مَعَکُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ﴾ [الحدید: 4].
یعنی: «... و او با شماست هر جا که باشید و الله به آنچه که انجام می-دهید بیناست».
و در خطبه 46 نهج البلاغه آمده است که علی به هنگام رفتن به جنگ به سوی شام به خداوند تبارک و تعالی عرض می نماید:
«اللهم أنت الصاحب فی السفر وأنت الخلیفة فی الأهل ولا یجمعهما غیرک لأن الـمستخلف لا یکون مستصحبا والـمستصحب لا یکون مستخلفا». یعنی: «پروردگارا، تو مصاحب در سفر و جانشین در خانه می باشی و این صفت در غیر از تو جمع نمی شود، زیرا کسی که جانشین باشد مصاحب (در همان لحظه) نیست و کسی که مصاحب باشد جانشین (درهمان لحظه) نیست».
این خطبه و آیات قرآن نشان می دهند که فقط خداوند است که در همه جا حضور دارد و غیر از او کسی این صفت را ندارد، حتی رسول گرامی اسلام.
و در هنگامی که علی این دعا را نموده، یعنی در هنگام رفتن به سوی اهل شام، پیامبر سال ها قبل از این واقعه رحلت نموده بوده است و روح او در همهجا نبوده است و علی نیز فقط خداوند را حاضر و ناظر در همه جا می داند.
پس کسانی که به گمان خود محمّد و علی و عباس و عبدالقادر گیلانی را ندا می نمایند برای خدا در صفت بودنش در همه جا، شریک قائل شده و شرک می ورزند.
درباره این افراد در آیات 5 و 6 سوره احقاف آمده است:
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن یَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا یَسۡتَجِیبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ کَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَکَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ کَٰفِرِینَ٦﴾ [الأحقاف: 5-6].
یعنی: «چه کسی گمراه تر است از کسی که افرادی را بخواند که اگر تا روز قیامت نیز آنان را بخواند پاسخش نمی گویند و غافل از فریادِ فریاد زدگانند (5) و چون مردم محشور گردند دشمن آنان (مشرکین) باشند و به عبادتشان انکار ورزند(6)».
و الله تعالی اعلم