پیروی از سنت بهتر است یا از مذهب؟

الاعتصام

(سوال) پیروی از سنت بهتر است یا از مذهب؟
 
(جواب) ما بایست پیرو و تابع پیغمبر صلى الله علیه و سلم باشیم و حتى خود علماء و ائمه اربعه نیز می گفتند پیرو قرآن و سنت باشید نه پیرو ما .
 
لازم به تذکر است که مسائل و اختلافات فقهى و فتاواى ائمه ناشى از مسائل مختلفى بوده مانند دسترسى به احادیث، دسترسى به علماء برجسته، دسترسى به کتب، استنباط آیات و احادیث، اعتقاد به صحت و یا ضعف حدیث، و بسیارى از مسائل دیگر، ولى همه این ائمه مردم را از تقلید و پیروى از خود بر حذر داشته اند مگر اینکه براى مقلدین معلوم شود که اقوالشان مطابق قرآن و سنت بوده است و گرنه اقوالشان مردود است.
 
در ضمن، اگر شما فرضا قبل از ائمه اربعة زندگى میکردید کدام مذهب را میگرفتید؟ این سؤالى است که تمام مقلدین باید در ذهنشان خطور کند، و طبیعتا جوابشان این خواهد بود که در آنصورت پیرو قرآن و سنت می بودیم زیرا چیزى به غیر از این دو مرجع وجود نداشت، در نتیجه پس از بوجود آمدن مذاهب اربعة و غیره نیز باید مرجع اساسى ما قرآن و سنت باشد زیرا خود این ائمه مرجعشان قرآن و سنت بوده است، ولى از آنجاییکه فهم و علم این ائمه بسیار بالا بوده است پس اشکالى ندارد که تابع یکى از این مذاهب شویم تا آنجاییکه رأى درستتر را در مذهبى دیگر نیابیم، ولى هر گاه در مسئله اى یکى از این ائمه دچار خطا و یا اشتباه در اجتهادشان شده باشند و براى ما واضح و آشکار شود در اینصورت نباید تعصب بخرج دهیم و باید تابع مسئله صحیحتر شویم هر چند مخالف مذهبمان هم باشد.
 
در واقع این نصیحت خود این ائمه بوده است، بطور خلاصه اقوال این ائمه در مورد مذهبشان به شرح زیر می باشد:
 
 
اولین این ائمه امام ابو حنیفه رحمه الله بوده است که بعضى از اقوالش عبارتند از:
 
1- "إذا صح الحدیث فهو مذهبی" (روایت ابن عابدین در " الحاشیة " 1/3 ) 
یعنی: "اگر حدیثى صحیح واقع شد مذهب من همان میباشد."
 
2- "لا یحل لأحد أن یأخذ بقولنا ما لم یعلم من أین أخذناه" (روایت ابن عابدین در حاشیه کتاب "البحر الرائق " 6/293) 
یعنى: "حلال نمیباشد براى کسى که قول ما را بگیرد ولى نداند که آنرا از کجا (و چه منبعى) گرفته ایم"، و در روایتى دیگر میگوید: "حرام على من لم یعرف دلیلی أن یفتی بکلامی" یعنى: "حرام است بر کسى که دلیل مرا نداند و با اقوال من فتوى بدهد".
 
3- "إذا قلت قولا یخالف کتاب الله تعالى وخبر الرسول صلى الله علیه وسلم فاترکوا قولی" (روایت فلاَّنی در "الإیقاظ" ص 50) 
یعنى: "اگر حرفى بزنم که مخالف کتاب خدا و سنت پیامبر صلى الله علیه و سلم باشد پس قول مرا رها کنید".
 
 
دومین امام، امام مالک رحمه الله بودند که میگفت:
 
1 – "إنما أنا بشر أخطئ وأصیب فانظروا فی رأیی فکل ما وافق الکتاب والسنة فخذوه وکل ما لم یوافق الکتاب والسنة فاترکوه" (روایت ابن عبد البر در "الجامع" 2/32) 
یعنى: "همانا من بشر هستم و (در مسائل فقهى) خطا میکنم و یا صحیح میگویم، پس در رأى من بنگرید، و هر مسئله اى که با قرآن و سنت موافقت داشت بگیرید و اگر مخالف بود آنرا ترک کنید"
 
2- " لیس أحد بعد النبی صلى الله علیه وسلم إلا ویؤخذ من قوله ویترک إلا النبی صلى الله علیه وسلم" (روایت ابن عبد البر در "الجامع" 2/91) 
یعنى: "هیچکس بعد از پیامبر صلى الله علیه و سلم نیست که گفتارش قبول شود و یا نشود مگر پیامبر صلى الله علیه و سلم (که گفتارش هیچوقت نباید ترک شود و همه اش باید قبول شود)"
 
 
سومین امام، امام شافعى رحمه الله بودند که می گفت:
 
1- "إذا صح الحدیث فهو مذهبی" (النووی 1/63) 
یعنى: "اگر حدیثى صحیح در آمد پس مذهب من همان است".
 
2- "إذا رأیتمونی أقول قولا وقد صح عن النبی صلى الله علیه وسلم خلافه فاعلموا أن عقلی قد ذهب" ( ابن عساکر بسند صحیح 15/10/1 ) 
یعنى: "اگر حرفى بزنم در حالیکه از پیامبر صلى الله علیه و سلم حدیث صحیحى خلاف قول من وارد شده باشد پس بفهمید که عقلم را از دست داده ام"
 
3- "کل حدیث عن النبی صلى الله علیه وسلم فهو قولی وإن لم تسمعوه منی" (ابن أبی حاتم 93 - 94) 
یعنى: "هر حدیثى را که از پیامبر صلى الله علیه و سلم بشنوید قول من نیز میباشد، گرچه از من نیز  نشنیده باشید"
 
 
چهارمین امام، امام احمد بن حنبل رحمه الله بودند که میگفت:
 
1- " لا تقلدنی ولا تقلد مالکا ولا الشافعی ولا الأوزاعی ولا الثوری وخذ من حیث أخذوا" (ابن القیم در "إعلام الموقعین" 2/302)
یعنى: "از من و مالک و شافعى و اوزاعى و ثورى تقلید نکنید و بگیرید از جاییکه که آنها گرفته اند (یعنى از قرآن و سنت).
 
2 – " رأی الأوزاعی ورأی مالک ورأی أبی حنیفة کله رأی وهو عندی سواء وإنما الحجة فی الآثار" ( ابن عبد البر در "الجامع" 2/149)
یعنى: " رأى اوزاعى و مالک و ابو حنیفه همه اش رأى هست و نزد من همه اش یکسان است، ولى برهان و دلیل و حجت باید از اثر (یعنى حدیث پیامبر) باشد".
 
3- " من رد حدیث رسول الله صلى الله علیه وسلم فهو على شفا هلکة" (ابن الجوزی در "المناقب" ( ص 182) 
یعنى: "کسى که حدیث پیامبر صلى الله علیه و سلم را رد کند پس او نزدیک است که هلاک شود".
 
 
این بود بعضى از اقوال ائمه اربعة که چطور پیروانشان را از تقلید کورکورانه بر حذر می داشتند و همیشه آنها را یادآورى می کردند که با دلیل و استناد از قرآن و سنت اقوالشان را مطابقت دهند و و اگر موافقت داشت قبول کنند و اگر مخالفت داشت رأى کسى دیگر که صحیحتر باشد را بگیرند.
 
در اینجا لازم به تذکر این دو مسئله می باشیم که:
 
1- مذاهب اهل سنت منحصر به این 4 مذهب نیست بلکه بیش از 15 مذهب میباشد ولى یاران مذاهب دیگر اقوال ائمه شان را تدوین نکردند لذا اثرى (بجز مقدار کم) از آن مذاهب باقى نماند، بعنوان مثال، یکى از بزرگان تابعین میگفت که: "اللیث افقه من مالک، لکن اصحابه لم یقوموا به" یعنى: "لیث (ابن سعد) از مالک فقیهتر بود ولى یارانش مذهبش را تدوین نکردند".
 
2- هر چند مذاهب اهل سنت و جماعت مختلف میباشد، ولى اختلافشان فقط در فقه و فهم نصوص قرآن و سنت بوده است لذا اختلافاتى در این زمینه رخ میداده است، ولى در مسائل عقیدتى که اصل و اصول دین را تشکیل میدهد اختلافاتى نداشتند لذا همه این مذاهب درست میباشند و هیچ کس نباید تعصب بخرج دهد و مذهب دیگرى را انکار کند مگر اینکه همانطور که گفته شد هنگام روشن شدن حقیقت و درستى یک مسئله با استناد از قرآن و سنت باید تابع قول دقیقتر و صحیحتر شویم هر چند مخالف مذهبمان نیز باشد.
 
والله تعالی اعلم

 

نظر دهید