(سوال) اگر مؤمنی به عمد مؤمن دیگری را بکشد آیا وارد بهشت می شود؟
(جواب) کشتن به ناحق مسلمانی حرام و از بزرگترین گناهان کبیره است. الله تعالی می فرماید:
)وَمَن یَّقتُل مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَائُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللهُ عَلَیهِ وَلَعَنَهُ وَأعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً( (نساء : 93)
«و کسی که مؤمنی را از روی عمد بکشد، کیفر او دزوخ است و جاودانه در آنجا میماند و خداوند بر او خشم میگیرد و او را از رحمت خود محروم میسازد و عذاب عظیمی برای وی آماده میکند».
و میفرماید :
)مِن أجلِ ذَلِکَ کَتَبنَا عَلَی بَنِی إسرَائِیلَ أنَّهُ مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ أو فَسَادٍ فِی الأرضِ فَکَانَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَن أحیَاهَا فَکَأنَّمَا أحیَا النَّاسَ جَمِیعاً ( (مائده : 32)
«و همین جهت بر بنیاسرائیل مقرر داشتیم که هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته است، و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است ».
از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : (اجتنبوا السبع الموبقات، قیل یا رسول الله و ما هن؟ قال : الشرک بالله، والسحر، و قتل النفس التی حرمالله إلا بالحق، و أکل ما الیتیم، و أکل الربا، والتولی یوم الزحف و قذف المحصنات الغافلات المؤمنات) «از هفت (گناه) هلاک کننده بپرهیزید، گفته شد : ای رسول خدا! آنها چه هستند؟ فرمود: شریک قرار دادن به خدا، سحر، کشتن کسی که خداوند آن را حرام کرده است مگر به حق، خوردن مال یتیم، خوردن ربا، فرار از میدان جنگ در روز مقابله با دشمن، و تهمت زدن به زنان مؤمن و پاکدامن و بیخبر». متفق علیه
از عبدالله بن عمر بن خطاب(رض) روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : (لزوال الدنیا أهون علی الله من قتل رجل مسلم) «از بین رفتن دنیا نزد الله آسانتر است از کشتن انسانی مسلمان».نسایی
از ابوسعید خدری و ابوهریره روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : (لو أن أهل السماء و أهل الأرض اشترکوا فی دم مؤمن لأکبهم الله فی النار) «اگر تمام ساکنان آسمان و زمین در کشتن مؤمنی شرکت کنند، خداوند همه آنها را در آتش (جهنم) میاندازد».ترمذی
از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : (أول ما یقضی بین الناس فی الدماء)
«اولین چیزی که درباره آن (در قیامت) بین مردم قضاوت میشود خونها (ی ریخته شده) است». متفق علیه
همچنین از او روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : (یجی الرجل آخذا بید الرجل فیقول : یا رب : هذا قتلنی، فیقول الله له : لم قتلته؟ فیقول : قتلته لتکون العزة لک، فیقول : فإنها لی، ویجی الرجل آخذا بید الرجل، فیقول : إن هذا قتلنی، فیقول الله له، لم قتلته؟ فیقول : لتکون العزة لفلان، فیقول : إنها لیست لفلان، فبوء بإثمه).
(در روز قیامت) مردی میآید در حالی که دست مرد دیگری را گرفته است میگوید : پروردگارا! این شخص مرا کشته است، خداوند به او میفرماید : چرا او را کشتهای؟ میگوید : او را کشتم تا عزت تنها برای تو باشد، خداوند میفرماید : عزت برای من است، مردی دیگر میآید درحالی که دست مردی را گرفته است و میگوید : این شخص مرا کشته است؟ خداوند به او میگوید : چرا او را کشتهای؟ میگوید : تا عزت برای فلانی باشد، خداوند میفرماید : عزت برای فلانی نیست. و این گناهش (قتل) بر گناهان دیگران افزوده میشود».نسایی
اما شکی نیست که قاتل مومنی بناحق جهنمی خواهد بود چنانکه در آیه زیر بدان اشاره شده است:
)وَمَن یَّقتُل مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَائُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللهُ عَلَیهِ وَلَعَنَهُ وَأعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً( (نساء : 93)
«و کسی که مؤمنی را از روی عمد بکشد، کیفر او دزوخ است و جاودانه در آنجا میماند و خداوند بر او خشم میگیرد و او را از رحمت خود محروم میسازد و عذاب عظیمی برای وی آماده میکند».
و آیه اشاره به جاودان ماندن قاتل در جهنم دارد ولی علما در مورد اینکه ابدی است گفته اند که جاودانه بودن به معنای ابدی بودن نیست زیرا مادامیکه قاتل مومن موحد باشد روزی از جهنم خارج می گردد و ابدی ماندن در دوزخ برای کافران است.
در تفسیر انوارالقرآن در ذیل آیه فوق چنین آمده است:
" جمهور فقها بر آنند که توبه قاتل عمد پذیرفته میشود. مراد از جاودانه ماندن وی در دوزخ نیز در رأی جمهور، درنگکردن وی بهمدت دورودرازی است، نه ماندگار بودن همیشگی وی زیرا از رسول خدا صلی الله علیه وسلم به تواتراحادیثی نقل شدهاست که مفاد همه آنها این است: «هرکس در قلبش کمترین ذرهای از ایمان باشد، سرانجام از دوزخ بیرون آورده میشود». بنابر همین رأی جمهور است که علما گفتهاند: «در قتل عمد سه حق است: حق خدا، حق مقتول و حق اولیای دم. اما حق اولیای دم، تسلیم کردن قاتل به آنان است که یا قصاصش کنند یا از وی دیه بگیرند، همچنان میتوانند او را عفو کنند. و حق خداوند به توبه ساقط میشود ـ چنانچه خدای عزوجل آن توبه را بپذیرد. اما حق مقتول به روز قیامت باقی میماند، که یا خدای عزوجل او را از قاتلش راضی گرداند، یا اگر بخواهد وی را عذاب کند»."
بنابراین اگر قاتل ازکرده خود پشیمان شود و به درگاه الله تعالی توبه کند، و سپس خود را تسلیم نماید تا قصاص بروی انجام شود یا اینکه اولیای مقتول وی را بیخشند و دیه بگیرند ، شکی نیست که مجازات وی کم خواهد شد و اگر الله تعالی توبه وی را قبول نماید، بجز حق مقتول دو حق دیگر یعنی حق اولیای دم و حق الله ان شاءالله ادا شده و چه بسا الله تعالی حق مقتول را نیز برایش ادا نماید و او را ببخشاید.
اما در کشتن از روی خطا یا حق حکم متفاوتی دارد،الله تعالی می فرماید:
«وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِیَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن یَصَّدَّقُواْ فَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّکُمْ وَهُوَ مْؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِّیثَاقٌ فَدِیَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللّهِ وَکَانَ اللّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا»(نساء 92)
در تفسیر انوارالقرآن چنین آمده است:
"«و هیچ مؤمنی را نسزد که مؤمنی را ـ جز به خطا ـ بکشد» یعنی: مؤمن همچون کافر ـ که حکم انفاذ قتل آن گذشت ـ نیست بنابراین، برای مؤمن به هیچ حالی روا نیست که مؤمنی دیگر را ـ جز به خطا و اشتباه ـ به قتل رساند. خاطرنشانمیشود که وجوه خطا و اشتباه بسیار است، و ضابطه در همه آنها، عدم وجود قصد و تعمد میباشد. در حدیث شریف آمده است: «ریختن خون شخص مسلمانیکه به یگانگی خدا و رسالت من گواهی میدهد، حلال نیست مگر به یکی ازسه چیز: کشتن نفس دربرابر نفس، کشتن شخص دارای همسری که مرتکب زنا میشود و کشتن کسی که ترککننده دین خویش و جداشونده از جماعت مسلمیناست». و اگر یکی از این امور سهگانه روی داد، باز هم، کسی از رعیت حق اجرای قتل را ندارد، بلکه این کار برعهده زمامدار مسلمانان، یا جانشین وی میباشد «و هرکس که مؤمنی را بهخطا بکشد، بر اوست که برده مؤمنی را آزاد کند» یعنی: باید غلام یا کنیز مؤمنی را به کفاره این قتل خطا آزاد نماید. حکمت در آزاد کردن برده مؤمن در این مورد این است که: چون او شخص مؤمنی را از قطار زندگان خارج ساخته، لذا بر او لازم است تا جان مؤمن دیگری مانند وی را درقطار اشخاص آزاد در آورد زیرا آزادسازیاش از قید بردگی، همچون زندهکردن وی است. این واجب اول بر عهده وی میباشد؛ «و» واجب دوم ایناست که: «به اهل او دیه پرداخت کند» دیه: مالی است که به عنوان خونبهایمقتول به ورثه وی داده میشود تا آن را همچون میراث میان خود تقسیم نمایند. مراد از (اهل)، ورثه مقتول است. «مگر این که آنان صدقه کنند» یعنی: پرداخت دیه به هر حال برای ورثه مقتول واجب است، مگر این که آنان این دیه را بر خانواده قاتل ببخشند. ملاحظه میکنیم که آیه کریمه این بخشش را ـ بهجهت ترغیب و برانگیختن مؤمنان برپرداخت آن ـ صدقه نامید «پس اگر مقتول از گروهی است که دشمنان شمایند» یعنی اگر مقتول منسوب به کفار حربی است «در حالی که خود وی مؤمن است» یعنی: خود مقتول مؤمن است «قاتل باید بنده مؤمنی را آزاد کند» بنابراین، اگرمسلمانی، مسلمان دیگری را میکشد که در بلاد کفار است و از آنان بوده، اما مسلمان شده ولی هجرت نکرده، هیچ دیهای بر قاتل وی نیست، بلکه قاتل فقط باید برده مؤمنی را آزاد کند و دیه از ذمه عاقله وی ساقط است زیرا کسی که ایمانآورده اما هجرت نکرده، حرمت و کرامت وی نسبت به مؤمنی که ایمان آورده و هجرت کرده، کمتر است «و اگر» مؤمن مقتول «از قومی باشد که» کافرند و اما «میان شما و میان آنان پیمانی است» موقتی یا دائمی «پس باید به خانواده وی دیه پرداخت نماید» یعنی: عاقله قاتل این فرد مؤمن، باید به ورثه آن مقتول که از اهلذمه، یا از همپیمانان مسلمین هستند، دیه بپردازند «و» قاتل وی باید «برده مؤمنی را» نیز «آزاد نماید» چنانکه گذشت «و هر کس بندهای نیافت» یا مال وی برای خریدن برده گنجایش نداشت «بر اوست که دو ماه پیاپی روزه بگیرد» به طوری که هیچ روزی از ایام این دو ماه را نخورد و اگر روزی از روزهای این دو ماه راخورد، باید همه این دو ماه را باز از سر، روزه بگیرد. اما خوردن روزه بهسبب وجود عذری چون حیض (عادت ماهانه زنان) و مانند آن، موجب ازسرگرفتن روزه نیست. ولی در خوردن بهسبب عارضشدن بیماری، میان فقها اختلاف است، که رأی امام ابوحنیفه، از سرگرفتن روزه میباشد.
این کفاره «به عنوان توبه» قاتل مشروع شده «است از جانب الله» به عنوان رحمتی از سوی وی «و خداوند دانای حکیم است» داناست؛ چون در هر موردی به حکم مقرر آن فرمان میدهد، حکیم است؛ چون از روی حکمت اوامرش را مشروع میگرداند. تعبیر قرآنی: (فمن لم یجد: هرکس بردهای نیافت)، مظهری از مظاهر اعجاز قرآنی است زیرا این حقیقت را میرساند که بیان قرآن از نظر دقت چنان بالاست که همه زمان و مکان را میگنجاید زیرا مفهوم آن، هم شامل عدم توانایی مالی شخص در خریدن برده میشود و هم شامل نبودن برده ـ همچون عصر و زمان ما."
والله اعلم