پلورالیسم چیست و آیا اعتقاد به آن کفر است؟ حکم افرادی مانند سروش که این اعتقاد را دارند ‏چیست؟

الاعتصام

(سوال) پلورالیسم چیست و آیا اعتقاد به آن کفر است؟ حکم افرادی مانند سروش که این اعتقاد را دارند ‏چیست؟

(جواب) واژه پلورالیسم از «پلورال‏» گرفته شده و به معنى تجمع و کثرت است. پلورالیسم در لغت‏ به معناى کثرت‏ گرایى‏ است; و از نظر اصطلاح فرهنگى، «پلورالیست‏» به کسى مى‏ گویند که در عرصه‏ هاى فکرى، اعتقادى، سیاسى،مذهبى، هنرى، اجتماعى و فرهنگى به تعدد و کثرت قایل است و با پرهیز از اعتقاد به انحصارگرایى، همه ‏روش ‏هاى موجود را در عرصه‏ هاى مختلف، صحیح مى‏ داند.

پلورالیسم به معنی کثرت گرایی و چند تفکری در جامعه است و این عقیده در جامعه اسلامی اصل و اساسی ندارد. پلورالیسم دینی یعنی اینکه حقیقت و رستگاری در دین ویژه ای نبوده ، همه ادیان بهره ای از حقیقت مطلق دارند ، در نتیجه پیروی از برنامه های هر یک از آنها می تواند مایه نجات و رستگاری انسان باشد. بر این اساس نزاع حق و باطل از میان ادیان رخت بر بسته ، خصومت ها و نزاع ها و مجادلات دینی نیز جای خود را به همدلی و همسویی می دهند.

پلورالیسم دینی به معنای «به رسمیت شناختن دین های گوناگون و اعتقاد به این که همه ی آن ها حقیقت دارند» ولی تفاسیر متعدد از آیات قرآن، ربطى به کثرت گرایى و پلورالیزم دینى ندارد و به معناى برابرشمردن همه آرا و صحیح دانستن همه مکاتب و فرهنگ‏ها نیست. در آیاتى از قرآن به روشنى،از«الصراط المستقیم‏» سخن مى ‏گوید و صراط ها و روش‏هاى دیگر را باطل مى‏ شمرد و مى‏ فرماید:

« وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ‏» (10آل عمران 85)

یعنی: و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است.

و می فرماید:« إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ »(آل عمران 19)

یعنی: دین در نزد خدا، تنها دین اسلام است.

اصولاً ادیان موجود در جامعه ای (که در پلورالیسم مطرح می‌شوند) تفاوتهای اساسی با یکدیگر دارند. یکی به «تثلیث» فرا می‌خواند و دیگری به «توحید» دعوت می‌کند. یکی می‌گوید: مسیح علیه السلام  «پسر خدا» بوده و دیگری او را «مخلوق خدا» می‌شمرد. یکی محمّد صلی الله علیه وسلم  را «پیامبر خدا» می‌داند و دیگری وی را پیامبر نمی‌داند، یکی عقیده دارد که با ظهور محمّد صلی الله علیه وسلم  باب نبوّت بسته شده است و دیگری این باب را مفتوح می‌شمرد ... چگونه ممکن است همة این اقوال ضدّ و نقیض، صحیح بوده و به تعبیر دکتر سروش، حظّی از حقیقت داشته باشند؟! اگر همة این آرا را درست انگاریم، لازم می‌آید خدای جهان هم یگانه باشد و هم نباشد، مسیح علیه السلام هم پسر خدا باشد و هم نباشد، محمّد صلی الله علیه وسلم  هم پیامبر باشد و هم نباشد ...!

با توجه به این که ادیان با یکدیگر تقابل دارند، می پرسیم: می توان پذیرفت که طرفین نقیض، حق و صحیح باشند؟ برای نمونه، آیا اعتقاد به اقانیم سه گانه (مسیحیان) و خدای یگانه (مسلمانان و یهودیان) همه حق و صحیح است؟ آشکار است که بر موضوع واحد، نمی توان محمول های متناقض را حمل کرد؛ زیرا به اجتماع نقیضین می انجامد. از این رو، وقتی می گوییم مبدأ، یگانه و واحد است، بدان معناست که دوگانه و سه گانه نیست. اگر هم بخواهیم همه ی این ادعاها را بپذیریم، اجتماع نقیضین را پذیرفته ایم که بطلان آن آشکار است.

با توجه به ادعای مدعیان پلورالیسم، می توان گفت که پلورالیسم خود ویران ساز است؛ زیرا پذیرش این نظریه، مستلزم حق پنداشتن مرام های رقیب است که آن ها پلورالیزم را نقض می کنند.
{ لوازم فلسفی - کلامی پلورالیسم دینی، علی اکبر رشاد، مجله ی کتاب نقد، ش 4، ص 89. }

مبانی پلورالیسم با نقش هدایت گری دین و خداوند سازگاری ندارد؛ زیرا اگر فهم آدمیان از متون دینی متنوع و متباین است (این، یکی از مبانی پلورالیسم است) و تفسیرهای تجربه کنندگان تجربه های دینی نیز یکسره متکثر و متضاد است (مبنای دیگری از پلورالیسم)، دین و تجربه ی تفسیر ناشده ای نخواهیم داشت. پس همه ی ادیان و تجربه ها، دستخوش تفسیرهای گوناگون گشته و همگی تحریف شده اند.{ صراطهای مستقیم، ص 4. } در این صورت، دسترسی به جوهر دین و دین حق، اندیشه ای بیهوده است و این به معنای بسته بودن باب هدایت و بی مصداق شدن اسم هادی حق تعالی است. رسیدن به رستگاری نیز پنداری ساده لوحانه خواهد بود.{ همان. } در این جا، این پرسش مطرح می شود که چرا خداوند پیامبران را برای هدایت مردم فرستاده است، در صورتی که خود می دانست ممکن است وحی حق، ذهن آلوده شود و به «نظرها و منظرها» گرفتار گردد؟ یعنی با تأثیر پذیرفتن از شرایط قومی، ذهنی و روحی شخصِ پیامبران، پیش فرض های مفسران، دستخوش «قبض و بسط تئوریک»{ تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، صص 221 - 421. } گردد و در اقیانوس تفسیرهای متباین و متناقض، فرو رود.

بر اساس مبانی پلورالیسم، «در معرفت دینی هم چون هر معرفت بشری دیگر، قول هیچ کس، حجت تعبدی برای کس دیگر نیست و هیچ فهمی، مقدس و فوق چون و چرا نیست.»{ صراطهای مستقیم، ص 4. } این سخن به معنای جواز «بدعت» و ظهور پیاپی پیامبران دروغین است و بر همین اساس، شریعت ها تعطیل می شوند؛ زیرا آن چه در این جا راهزنی می کند، عنوان کافر و مؤمن است که عنوان هایی صرفاً فقهی و دنیوی هستند. نظیر این عنوان ها در همه ی شریعت ها وجود دارد و ما را از دیدن باطن امور، دور می دارد.{ همان، 21. } این عنوان ها که «تمایزهای ظاهری» است، باید از میان برداشته شود؛ زیرا «عمل کردن به این یا آن آداب، مایه ی سعادت و هدایت نیست».{ لوازم فلسفی - کلامی پلورالیسم دینی، کتاب نقد، ش 4، صص 401 - 501.

خلاصه اینکه اگر پلورالیسم دینی و کثرت گرایی صحیح است یعنی تمامی انسانها می توانند بر اعتقادات خود اعتماد کنند و همه آنها دارای حقیقت نسبی هستند، در اینصورت چه لزومی داشت تا الله تعالی برای هدایت انسانها پیامبران خود را مبعوث کند، چرا که مشرکان مکه و یهودیان مدینه و مجوسان ایرانی و مسیحیان رومی همه خود را حق می دانستند، پس اگر این امر نیز مورد تایید الله بود چه لزومی داشت پیامبر اسلام مبعوث شود؟! چرا پیامبر اسلام همه آن ادیان را نفی کرد و با آنها به مبارزه پرداخت؟! و چرا به تک تک سران و پادشاهان آن ممالیک نامه فرستاد و آنها را به اسلام فرا خواند؟!

بنابراین شکی نیست که عقیده به پلورالیسم با آن تعاریف فوق ، کفر است و کسی که چنین پندارد مرتکب کفر شده است والعیاذبالله

لازمست چنین اشخاصی را متوجه اشتباهات خود نمود و آنها را به مطالعه قرآن فراخواند و اگر بعد از تبیین باز بر راه خود ماندند، شکی در ارتدادشان وجود ندارد و بایستی از همنشینی با چنین اشخاصی پرهیز نمود.

 

والله اعلم

 

 

نظر دهید