چرا جایز نیست در دعا کردن انبیاء را واسطه کرد و چرا این عمل شرک است ؟

الاعتصام

(سوال) چرا جایز نیست در دعا کردن انبیاء را واسطه کرد و چرا این عمل شرک است ؟ با دلیل عقلی و قرآنی لطفا راهنمایی فرمایید که چه اشکالی دارد؟

(جواب) در زندگی عادی هرگاه انسان مشکلی داشته باشد، با رفتن به نزد شخصی که صلاحیت دارد، مشکل خود را حل میکند، مثلا شما مدرک تحصیلی بدست دارید و میخواهید در جایی شغلی بگیرید که مطابق مسلک و رشتهء شماست، هرگاه رئیس آن شرکت انسان با تقوا و با شخصیت باشد و حق هر کسی را بصورت درست بدهد، و شما هم زحمت کشیده مدرک تحصیلی بدست دارید که مدت شانزده سال عمرتان را در آن صرف نموده اید، بنابراین مقرری شما بدون مشکلی صورت خواهد گرفت. در اینجا هیچ ضرورتی ندارید که واسطه کنید و یا شخصی را با خود ببرید.

پس این واسطه بازی در زندگی عادی انسانها به دو علت صورت میگیرد:

علت اول: عیب در صاحب قدرت: احیانا شخصی مستحق حقوقی میباشد که آن شخص صاحب قدرت باید حقوقش را بدهد و او را در شغلش مقرر کند، و یا شاگرد است، مستحق نمره هست، ولی از اینکه صاحب قدرت انسان ظالم است، و حق کسی را بر اساس عدالت نمیدهد، و شخص مستحق، در عدالت، رحم، و شخصیت وی شک نموده، برای اینکه بتواند حق مشروع خود را از وی بگیرد، کوشش میکند برای آن شخص واسطه بیاورد، تا مبادا که آن ظالم حقش را خورده و وی را محـروم سازد.

علت دوم: عیب در صاحب احتیاج: احیانا شخصی بر اساس تنبلی و بی دانشی، مستحق اشتغال در جای مناسب نمی باشد، و یا شاگردی بر اساس تنبلی و روزگذرانی در امور منفی، مستحق نمره کامیابی نمی شود، بنابراین شخص دومی (واسطه) بخاطر شناخت و ارتباطات، کوشش میکند که شخص اولی را مجبور سازد تا از عدالت صرف نظر نموده، و این انسان ناکام را درجه عالی دهد، و چه بسا که شغل وی در یک منصبی که شایسته نیست، سبب جفا و ظلم در حق دیگران گردد.

هرگاه به حقیقت واسطه بازی بخوبی نظر اندازیم این عمل در هر دو صورت یک عمل منفی میباشد. زیرا در صورت اول ظلم و بی عدالتی انسان صاحب قدرت را ثابت میکند، زیرا درصورتیکه این شخص ظالم نباشد، و حق هرکسی را برایش عادلانه بدهد، هیچ ضرورتی نمیباشد که برای پیشبرد کار واسطه برده شود.

و در صورت دوم شخص ظالمی میخواهد حق دیگران را تلف نموده، و انسان مسؤول را مجبور به ظلم و بی عدالتی میسازد.

بنابراین اساس واسطهء جویی در دنیا (ظلم و بی عدالتی) در یکی از دو طرف میباشد، درحالیکه الله عزوجل از این صفات براء و مبرا هستند، و او عادل و نسبت به تمام بندگانش رئوف و رحیم است.

پس دلیل عقلی چون اینکه خدا مانند پادشاهان دنیایی نیست که برای طلب کردن از درگاه او به واسطه ای نیاز باشد! و او جل جلاله آنقدر به بندگانش نزدیک است که می داند بنده اش چه چیزی در قلبش دارد، بنابراین عقل سلیم حکم می کند که پروردگارش را با انسانها و مخلوقات مقایسه نکند، و مستقیما با او سخن بگوید، همانگونه که خود می فرماید:

«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» (بقره 186).

یعنی: و هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مىخواند، پاسخ مىگویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)!

«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» (ق 16).

یعنی: ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم.

اگر قرار باشد که خدای متعال برای ارتباط با خود واسطه نیاز داشته باشد، این صفت از شأن خدایی او می کاهد، درحالیکه او قدیر و مقتدر، و رئوف و مهربان است، برای همین بوده که انبیای الهی که بیش از هر انسان دیگری خداشناس تر بوده اند، هیچگاه برای دعا کردن پیامبر قبل خود را واسطه نمی کردند و مستقیما دعا می کردند و هیچگاه به یاران خود نمی گفتند که هرگاه دعا کردید ما انبیاء و یا دیگر اولیاء را واسطه و شفیع گردانید تا دعایتان اجابت گردد!

کسانی که گمان دارند باید واسطه کرد؛ غالبا بخاطر این تصور اشتباه است که خدای متعال را همچون یک انسان پادشاه و یا یک مسئول حکومتی می دانند که برای نزدیک شدن به او باید کسانی را واسطه و شفیع جست وگرنه راه بجایی نخواهد برد! درحالیکه خداوند متعال خالق انسانها است و او بسیار توبه پذیر و مهربان است و مانند انسانهای متکبر نیست که برای نزدیک شدن به درگاهش جز بوسیله شفیع کسی را نپذیرد!! این تصور اشتباه را باید از اساس از ذهن پاک نمود. ما خدا پرست و یکتاپرست هستیم و اصلا معنی یکتاپرستی این است که جز برای ذات باری تعالی برای کسی سر خم نکنیم و جز از او نترسیم و خوف نداشته باشیم و جز به او امید لطف و رحمت نداشته باشیم، و لازمه ی اینکار اینست که جز از او کسی را نخوانیم و کسی را در این ارتباط دخیل و واسطه نگردانیم وگرنه به یکتاپرستی ما خلل ایجاد می شود، و خدا را آنگونه که هست نشناخته ایم.

تمامی پیامبران به مردم میگفتند (الله الصمد)، وصمد به معنای بی نیاز است، معنای بی نیازی الله جل جلاله اینست که الله (جل جلاله) مانند پادشاهان نیازی به واسطه ها ندارد، وقتی مردم به نزد پادشاهان میروند بخاطر عیوبی است که پادشاهان دارند که صحبت با آنان مستقیما مشکل میباشد، یا اینکه آن شخص بسیار مشغول امورات کشورداری میباشد که فرصت ندارد، و یا مشکل ما را نمی تواند درک کند، و یا اینکه نمیخواهد با هرکسی ملاقات کند، بنابراین مردم مجبور میشوند که ازطریق وزراء ، منشی ها ، دفتردارها، محافظین و غیره با آنان تماس گیرند.

اما در قرآن کریم میخوانیم که (الله الصمد) یعنی الله جل جلاله بی نیاز است، بی نیازی الله جل جلاله به این معناست که الله جل جلاله مانند پادشاهانی نیست که برای ارتباط گرفتن با او به واسطه ها نیازمند باشیم، بلکه الله جل جلاله نیازی به واسطه ها ندارد.

بدعت واسطه جویی در اعتقادات وقتی پیدا شد که الله جل جلاله را مثل پادشاهان تصور نمودند. و گمان کردند که همانگونه که برای رسیدن به پادشاه و رئیس جمهور به مدیر دفتر ، وزیر، منشی وغیره ضرورت است، وانسان نمیتواند بدون مشورت و واسطه آنها، به نزد آنان برسد و مشکل خود را بیان کن ، آنان فکر کردند که الله جل جلاله نیز مانند پادشاهان و رؤسای جمهوری به اینگونه واسطه ها نیازمند است، که این نوع تصور کاملاً ضد معتقدات اسلامی است. زیرا الله جل جلاله به انسان مؤمن بی نهایت نزدیک میباشد وضرورتی به واسطه بازی ها ندارد.

و دلیل قرآنی چون اینکه: ابوجهل و ابولهب و همفکرانش نیز بخاطر همین واسطه جستن مشرک خطاب می شدند! متاسفانه چون غالب ما از توحید حقیقی دور بوده ایم و سالیان سال در شرک و خرافات بسر برده ایم، این نکته ی کلیدی را از ما مخفی داشته اند که ابوجهل و ابولهب و تمام مردم آنزمان به "الله تعالی" ایمان و اعتقاد داشتند و هیچگاه گمان نمی کردند که آن بتهای سنگی خدایشان باشد! چنانکه صراحتا قرآن می فرماید:

« وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ» (لقمان 25).

یعنی: و هرگاه از آنان سؤال کنى: «چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً مىگویند: «اللّه».

«وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ» (زخرف 9).

یعنی: هر گاه از آنان بپرسى: «چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً مىگویند: «خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است»!

« وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ». (عنکبوت 63).

یعنی: و اگر از آنان بپرسى: «چه کسى از آسمان آبى فرستاد و بوسیله آن زمین را پس از مردنش زنده کرد؟ مىگویند: «اللّه».

بنابراین آنها به وجود الله متعال و خالق بودنش اعتقاد داشتند، اما چرا با اینکه به الله متعال و اینکه او خالق آسمانها و زمین است اقرار می کردند و قرآن کریم نیز این مطلب را تایید می کند، اما خدای متعال در قرآن به آنها مشرک می گفت؟

پاسخ به این سوال در فهم موضوع کمک خواهد کرد.

علت اینکه مشرک خطاب می شدند این بود چون می گفتند ما انسانهای بی لیاقت و کم ارزشی نزد خدا هستیم و برای آنکه به خدا برسیم و دعایمان ارزشی داشته باشد باید اولیای الهی و کسانی که قبل از ما فوت کرده اند و افراد صالحی بودند را بین خود و خدا واسطه و شفیع بگردانیم، زیرا آنها انسانهای والا مقام و صاحب منزلتی نزد خدا هستند و اگر آنها را شفیع و واسطه خود با خدا گردانیم ما را به خدا نزدیک می گرداند و دعا و خواسته ی ما اجابت می شود!

لذا اگر به آنها می گفتید چرا شما آن بتها را عبادت می کنید؟ آنها در جواب می گفتند: « مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى» (زمر 3). یعنی: ما اینها را نمىپرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند».

و بعد ادامه داده و فلسفه کارشان را چنین توضیح می دادند: « وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ» (یونس 18). یعنی: مىگویند: «اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!».

بنابراین آنها آمدند و – بجای رفتن بر سر قبر اولیای صالح قومشان که گاها قبر آنها مشخص نبود – مجسمه ی آنها را ساختند تا بتوانند بهتر واسطه کردن خود را تجسیم نمایند، پس این بتها تنها نمادی از وجود آن افراد صالحی بودند که قصد داشتند او را واسطه کنند، وگرنه آنقدر احمق و ابله نبودند که بت سنگی یا چوبی را که خود با دستهای خویش ساخته بودند را خدا بدانند!

این مسئله اساسی بود که پیامبر صلی الله علیه وسلم در مکه با آن مبارزه کرد و فرمود که باید خدا را بدون این واسطه ها بخوانید، زیرا واسطه جستن بتها نوعی از پرستش آنها بشمار می رود و پرستش نباید جز برای الله متعال باشد.

پس تا زمانیکه ندانیم که فلسفه و علت اصلی مشرک خطاب کردن ابوجهل و امثال او چیست و چه بود، نخواهیم توانست و درک آن سخت خواهد شد که چرا واسطه کردن موجب شرک است؟

واسطه کردن یعنی آنکه ما بجای آنکه مستقیما از خداوند مقتدر چیزی را بخواهیم، افرادی را نماینده و منشی و شفیع کرده و دعاهای خود را نزد او می بریم و از او التماس می کنیم که صدا و خواسته ی ما را به خدا برسانند! درحالیکه اینکار در حقیقت عبادت کردن آنها است، زیرا دعا خود عبادتی است که نباید برای غیر خدا صورت پذیرد و نباید جز از خدا التماس کرد، پس نباید دعای خود را غیر از خدا از کس دیگری بخواهیم، و نباید یک درصد کوچک از دعا را برای کسی اختصاص دهیم و تماما باید از خدا بخواهیم و از او التماس نمائیم، زیرا او توبه پذیر و مهربان است و نیازی به منشی و واسطه و پارتی بازی ندارد!

اگر امروزه به عملکرد بعضی از مردم نگاه کنیم، می بینیم که آنها نیز مانند همان مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم عمل می کنند! آنها بجای ساختن بت اولیاء الله بر سر قبرهایشان می روند تا بهتر تجسم کنند! و سپس از آنها می خواهند نزد خدا برایشان شفاعت کنند و صدای آنها را به خدا برسانند؛ اگر به آنها بگوئید که چرا شما واسطه می کنید و چرا غیر خدا را پرستش می کنید؟ آنها می گویند: ما آنها را پرستش نمی کنیم، فقط چون ما انسانهای گناهکاری هستیم و این اولیاء نیز نزد خدا مکانت و احترام فراوانی دارند و اگر آنها را واسطه نمائیم، خدای متعال نیز دعای ما را اجابت می کند! آیا این همان پاسخی نیست که مشرکان می گفتند:

« مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى» (زمر 3). یعنی: ما اینها را نمىپرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند».

و بعد ادامه داده و فلسفه کارشان را چنین توضیح می دادند: « وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ» (یونس 18). یعنی: مىگویند: «اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!».

بنابراین کسی که قرآن را بخواند خواهد فهمید که چرا واسطه کردن شرک است؟ زیرا واسطه کردن مستلزم اینست که ما دعای خود را نزد آنها ببریم درحالیکه دعا عبادت و وسیله ی پرستیدن است و لذا نباید دعای خود را از غیر خدا بجوئیم وگرنه مرتکب پرستیدن غیر خدا و یا شریک گردانیدن آن شخص واسطه شده با خدا خواهیم شد، یعنی آن شخص واسطه شده را در دعا ( که یکی از انواع عبادات است و پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: « الدعا هو العبادة» یعنی دعا عبادت است) با خدا شریک کرده ایم و شریک ساختن دیگران در عبادت شرک است.

کسی که می گوید: "یا علی مدد" این سخن دعائی یعنی: ای علی مرا یاری بده! و این دعا کردن و خواستن از اوست، درحالیکه می بایست مستقیما از خدا طلب یاری می جست، زیرا او هر روز چند بار در نماز می گوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» : «خداوند! تنها تو را مىپرستیم؛ و تنها از تو یارى مىجوییم». و کسی که می گوید: "یا غوث مدد" این یعنی ای غوث گیلانی مرا یاری ده! و این دعا کردن از غیر خدا است، و عبادت غیر خدا! زیرا دعا عبادت است و برای همین است که قرآن کریم صراحتا می فرماید:

« وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا» (جن 18).

یعنی: و اینکه مساجد از آن خداست، پس هیچ کس را همراه با خدا نخوانید!

« وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن یَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَى یَومِ الْقِیَامَةِ» (احقاف 5).

یعنی: چه کسى گمراهتر است از آن کس که غیر خدا را مىخواند که تا قیامت هم به او پاسخ نمىگوید؟!

« وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا یَنْفَعُکَ وَلا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِینَ * وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» [یونس:106-107]

یعنی: و به جای الله کسی یا چیزی را به فریاد مخوان که به تو نه سودی می رساند ونه زیانی. اگر چنین کنی از ستم کاران ومشرکان خواهی شد. اگر الله تعالی به تو زیانی برساند، هیچ کس جز او نمی تواند فضل و لطف او را از تو برگرداند. الله تعالی فضل و لطف خود را شامل هر کس از بندگانش که بخواهد می کند و او دارای مغفرت و مهر فراوان است.

« وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِن قِطْمِیرٍ * إِن تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَلَا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ» فاطر 13-14.

یعنی: و کسانى را که جز او مى خوانید حتى به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند!اگر آنها را بخوانید صداى شما را نمى شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمى گویند؛ و روز قیامت، شرک شما را منکر مى شوند، و هیچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبیر تو را (از حقایق) با خبر نمى سازد! در این آیه بصراحت آمده که: « وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ : و روز قیامت، شرک شما را منکر مى شوند». یعنی خواندن غیر خدا را شرک نامیده است، زیرا خواندن غیر خدا یعنی بردن دعا نزد او و یا در دعا کردن کسی را با خدا شریک کردن.

بنابراین شرک تنها این نیست که ما معتقد باشیم که دو خدا و یا دو خالق وجود دارد! بلکه شرک انواع مختلفی دارد، معمولا بیشتر مردم در این مسئله که خدا خالق تنهاست و کسی با او در خلقت شریک نیست، مشکلی ندارند، اما مشکل آنها در اینست که - هرچند که به این مسئله که او تنها خالق عالمیان است معترفند- اما بعضی از اولیاء الله را در بعضی از عبادتها با خدا شریک می کنند، مثلا برای امام حسین نذر می کنند! درحالیکه نذر عبادت است و کسی که نذر می کند در حقیقت عبادت می کند، ولی نباید عبادت جز برای خدا باشد، و یا کسی که طواف می کند در حقیقت عبادت می کند و برای همین است که طواف خانه خدا عبادت کردن اوست، پس اگر کسی به دور قبری طواف کند در حقیقت صاحب قبر را عبادت کرده است!

پس باید بدانیم که مفهوم عبادت این نیست که تنها رو به قبله بایستیم و برای خدا رکوع و سجده کنیم، بلکه این یکی از انواع عبادتها است و بزرگترین آنهاست، اما عبادتهای دیگری نیز داریم؛ مثلا نذر کردن یا طواف کردن یا قربانی کردن یا دعا کردن، یا استغاثه و استعانه (به فریاد خواستن) و یا توکل نمودن! کسی که بغیر خدا توکل کند، او را عبادت کرده است! و کسی که از غیر خدا استغاثه کند و او را در وقت شدت و اضطراب بخواند، در حقیقت او را عبادت کرده است. کسی که با صاحب قبری راز و نیاز می کند و می گوید: "ای امام! نزد خدا برایم شفاعت کن و از او بخواه که مرا در امتحانات موفق گرداند" این راز و نیاز باید برای خدا باشد نه برای کسی غیر از او، زیرا راز و نیاز عبادت است و عبادت جز برای خدا صحیح نیست.

توصیه ی ما اینست که برای درک بیشتر این مطالب و اینکه چرا واسطه جستن و مدد خواهی از غیر خدا شرک است، به مطالعه قرآن (خصوصا سوره های الزمر و یونس) بپردازند و ذهن خود را از آنهمه مطالب نادرستی که از کودکی به خورد ما داده اند، پاک کنیم و دوباره عقیده توحیدی را اینبار از قرآن بیاموزیم تا بدانیم که چگونه خرافیون و قبرپرستان ما را از حقیقت توحید غافل کرده اند، و چنین به ما القاء شده که توحید یعنی اینکه معتقد باشیم تنها یک خدا خالق عالمیان است! درحالیکه این امر برای مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز مسلم بود، چنانکه قرآن این مسئله را برای ما بیان می دارد: « وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ» (لقمان 25).

یعنی: و هرگاه از آنان سؤال کنى: «چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً مىگویند: «اللّه».

پس چرا به آنها مشرک می گفتند؟؟ پاسخ این سوال مهم را کشف کنید، و امیدواریم که ما در این چند سطر مختصر توانسته باشیم اندکی اذهان شما را روشنتر کرده باشیم، هرچند که برای فهم مناسب این مطلب نیاز به مطالعه کتابهای تخصصی تر است.

نکته: اگر کسی بگوید: "خداوندا! به حرمت پیامبر مرا در امتحانات موفق بگردان". این دعا کردن جایز نیست، زیرا شخص دعاگو اگرچه مستقیما از خدا طلب کرده، ولی به شخص پیامبر صلی الله علیه وسلم توسل جسته است، یعنی این فرد دعا گو پیامبر صلی الله علیه وسلم را با خداوند متعال در این دعا شریک نگردانیده است. اما خواندن چنین دعایی حرام است، زیرا این دعا بدعتی در دین است که هیچگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم به یارانش نفرمود که بعد از مرگ من اینگونه دعا کنید! و یا در زمان حیات مبارکشان هیچگاه به یارانش نفرمود که در دعاهای خود ، به ابراهیم علیه السلام توسل جوئید. بنابراین چون این طرز دعا کردن بدعتی در دین اسلام است، انجام آن حرام است.

اماکسی که بر سر قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم حاضر شود و یا در منزل خود بگوید: "ای رسول خدا! از تو می خواهم که نزد خدا برایم شفاعت کنی تا خداوند متعال مرا در امتحانات موفق بگرداند" این شرک اکبر است و فرد دعا کننده پیامبر صلی الله علیه وسلم را با خدای متعال در این دعا شریک کرده است، و به اصطلاح واسطه قرار داده و همانطور که بطور مفصل توضیح دادیم این عمل بمانند عمل مشرکان قدیم است که اولیای صالح قوم خود را واسطه می کردند.

بنابراین هر دو شیوه فوق در دعا کردن ممنوع است که البته یکی حرام و دیگری شرک است. و شیوه درست اینست که مستقیما از خدا طلب کنیم و یا او را بوسیله ی اسماء و صفاتش بخوانیم، چنانکه می فرماید: «وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا» (اعراف 180).

یعنی: و براى خدا، نامهاى نیک است؛ پس خدا را با آن (نامها) بخوانید.

یعنی می توان گفت: "بارالها! ای خدایی که صاحب اراده و قدرت هستی، ای کسی که بر هر چیز توانایی؛ مرا در این امتحانات موفق بگردان و آنرا برایم آسان کن" آمین.

و هر دعایی که خواستیم می توانیم در منزل یا بازار یا کوچه یا هرجای دیگری، بدون آنکه کسی را واسطه کنیم؛ مستقیما از خدای خود بخواهیم : "بارالها! تنها تو هستی که شفا دهنده ی هر مرضی هستی، پس مرا شفاء بده". این همان یکتاپرستی است، بشرطیکه دیگر عبادتها مانند نذر و طواف و قربانی و استغاثه و مدد خواهی و بقیه را تنها و تنها برای خدای مقتدر قرار دهیم و حتی سرسوزنی را برای غیر خدا اختصاص ندهیم.

والله اعلم

نظر دهید