الاعتصام
هر گاه بحث از بدعت در دین و بدعت هایی همچون میلاد النبی , دعای دسته جمعی بعد از نماز فرض یا ذکر ده بار " لا الا الا الله " بعد از نماز و ... می شود بعضی از عزیزان سریعا جبهه می گیرند و می گویند : ذکر کردن , دعا کردن , لا اله الا الله گفتن و یا خواندن سیرت پیامبر و خیرات دادن و از این قبیل موضوعات چه مشکلی دارد ؟ و حتی گاها ما را متهم به وهابی و تندرو و در بعضی موارد متاسفانه منافق و ... نیز خطاب می کنند العیاذبالله . این عزیزان قبل از اینکه عصبانی شوند و الفاظی ناشایست بر زبان آورند خوب است مطالب پایین را مطالعه فرمایند !
از یکی از اصحاب چنین روایت شده است:«ما قبل از نماز صبح بر در خانه عبداﷲ بن مسعود می نشستیم، وقتی که بیرون می آمد ، با او به مسجد می رفتیم.ابو موسی اشعری پیش ما آمد و گفت : آیا هنوز ابو عبدالرحمن ( عبداﷲ بن مسعود ) بیرون نیامده است؟ گفتیم: نه.پس با ما نشست تا اینکه ( عبداﷲ بن مسعود ) بیرون آمد. وقتی که بیرون آمد ، همه ما برخواستیم وبا او رفتیم. ابو موسی اشعری گفت:ای ابو عبدالرحمن !چند لحظه ی پیش چیزی را در مسجد دیدم که آن را نپسندیدم ولی به حمد و سپاس الله متعال چیزی جز خیر ونیکی ندیدم. ابو عبدالرحمن گفت: آن چه بود؟ گفت:اگر زنده بمانی خواهی دید. گفت:مردم را در مسجد دیدم که حلقه هایی را تشکیل داده بودند و منتظر نماز بودند . در هر حلقه مردی وجود داشت که سنگریزه های در دست داشت و می گفت:صد بار تکبیر بگویید ،و مردم صد بار تکبیر می گفتند.(آن مرد)می گفت صد بار تهلیل بگویید و مردم صد بار تهلیل می گفتند . می گفت صد بار تسبیح بگویید، و مردم صد بار تسبیح می گفتند. (ابو عبد الرحمن گفت: به آنها چه گفتی ؟ ( ابو موسی اشعری ) گفت: به آنها چیزی نگفتم و منتظر نظر و دستور شما بودم. ( ابو عبدالرحمن ) گفت:چرا به آنان دستور ندادی که گناهانشان را بشمارند و چرا برایشان تضمین نکردی که حسناتشان ضایع نمی شود؟ سپس(ابو عبد الرحمن)به راه افتاد و ماهم با او به راه افتادیم تا اینکه به یکی از این حلقه ها رسید و توقف کرد و گفت:این چه چیزی است که من می بینم شما انجام می دهید؟گفتند:ای ابو عبد الرحمان! این ها سنگریزه هایی هستند که با آنها تکبیر و تهلیل و تسبیح های مان را می شماریم. (ابو عبد الرحمن) گفت: گناهانتان را بشمارید که من برایتان تضمین می کنم که هیچ یک از حسناتتان ضایع نمی شود. وای بر شما ای امت محمد ! هلاک و نابودی شما چقدرسریع است. هنوز اصحاب پیامبر ( صلی الله علیه وسلم ) در میان شما وجود دارند و لباسهای پیامبر فرسوده نشده و ظرف هایشان شکسته نشده اند (که شما دست به چنین کارهای می زنید ).قسم به ذاتی که جان من در دست او است یا شما آیینی را بهتر از آیین محمد برگزیده اید و یا این که دری را برای گمراهی باز کرده اید . گفتند:ای ابو عبد الرحمن! به خدا قسم بجز خیر ونیکی قصد دیگری نداشتیم . ( ابو عبد الرحمن ) گفت:چه بسیارند کسانی که قصد خیر و نیکی میکنند ولی بدان نمی رسند ، رسول خدا(صلی الله علیه وسلم ) به ما گفته است:
«أن قوماً یقروون القرآن لایجاوز تراقیهم»
«مردمانی هستند که قرآن را می خوانند ولی از حقشان تجاوز نمی کنند».
به الله قسم می خورم که شاید بیشتر شما جزو آنان باشید.سپس ( ابو عبدالرحمن ) از آنان روی گردانید و رفت. عمرو بن سلمه می گوید: اکثر اهل این حلقه ها را دیدم که در جنگ نهروان به همراه خوارج بر علیه ما می جنگیدند». ( دارمی و ابو نعیم با سند آنرا روایت کرده اند)
سبحان الله ! اگر ماجرای بالا را کسی بدون بغض و بدون هیچگونه تعصبی مطالعه نماید تمام سوالاتش در زمینه ی بدعت بودن مولود و ... برطرف می گردد .
سوال ما از برادرانی که میلاد النبی و ... را صحیح می دانند و ما را متهم به دشمنی با ذکر و یاد الله متعال می کنند این است که :
مگر تسبیح گفتن , ذکر گفتن و سایر اعمالی را که آن مردم در مسجد انجام می دادند کار خوبی نبود ؟ پس چرا عبدالله بن مسعود رضی الله عنه آن را رد نمود ؟ آنهم با چنان لحن صریح و شدید .
آیا عبدالله بن مسعود رضی الله تعالی عنه دشمن ذکر و تسبیح بود ؟ آیا عبدالله بن مسعود نمی دانست که آنها ذکر می کنند و ذکر کردن کار خوبیست ؟ پس چرا آنها را رد نمود ؟
به والله که هیچ دلیل دیگری نیست به جز اینکه آن عمل بدعتی در دین بود که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به آن شیوه به هیچ یک از اصحاب شان یاد نداده بودند و هیچ حدیثی هم در این مورد نیست .
عینا موضوع میلاد النبی و سایر بدعت ها نیز همینگونه است . درست است که در آنجا تفسیر و ذکر و یاد الله است اما چنین موضوعی در زمان رسول الله علیه الصلاة و السلام نبوده است و حرام و بدعت می باشد . 10 بار لا اله الا الله گفتن بعد از نماز با صدای بلند و به صورت دست جمعی حرام می باشد به جز در نماز فرض صبح و مغرب که ثابت شده است آنهم به صورت خفیه و انفرادی نه به صورت دسته جمعی و با صدای بلند.
تشخیص بدعت ها بسیار دشوار است عزیزان و هر کسی را توانایی تشخیص شان نیست مگر آنکه الله به او علمی نیکو عطا کرده باشد مثلا در متن بالا ابوموسی اشعری نمی دانست که این کار خوب است یا بد است و حتی از دید او عمل نیکویی بود زیرا چیزی جز ذکر و تسبیح نبود و ظاهری زیبا داشت به همین دلیل تشخیص آن را و قضاوت در این باره را به عبدالله بن مسعود رضی الله عنه سپرد .
و عبدالله بن عمر رضی الله تعالی عنه همیشه می گفت :
«کل بدعة ضلالة و إن رآها الناس حسنة»
یعنی :«هر بدعتی گمراهی است اگر چه مردم آنرا خوب ببینند».( دارمی آن را با سند صحیح روایت کرده است)
منظور از این سخن عبدالله بن عمر رضی الله عنه چیست ؟ آیا امورات گناه هم در نظر مردم خوب جلوه می دهد ؟ خیر بلکه بدعت های دینی است که در نظر مردم زیبا نمایان می شود اما در حقیقت از گناه کبیره نیز بالاتر است و مردم متاسفانه نمی دانند و فکر می کنند چه عمل نیکویی انجام می دهند ! به همین دلیل برای شیطان اینکه کسی را به بدعت مبتلا کند بسی خوشایندتر از این است که او را به گناه دچار کند . زیرا صاحب گناه از گناهش توبه می کند اما صاحب بدعت تا روز مرگش همچنان بر عمل خود اصرار می ورزد و این در حالی است که آن را خوب هم می پندارد ! و از آن انتظار ثواب هم دارد ! سبحان الله ً
لذا این روایت در بر گیرنده ی اصول و قواعد بزرگی به شرح زیر است که تنها کسانی که از سنت پیامبر(صلی الله علیه وسلم ) پیروی کرده و از دستورات خدا و رسولش سرپیچی نمی کنند از آن اگاهی می یابند:
1- کسی که غایت وهدف را تشریع کرده ،وسیله را فراموش نکرده است : مثلاً وقتی که الله متعال «ذکر» را تشریع کرده وسیله آن را فراموش نکرده است. پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) با ( بندهای ) دست راست خود تسبیحات را حساب می کرد و می گفت : این ( بند ) ها در روز قیامت گواهی می دهند.
2- بدعت اضافی، گمراهی است. و آن بدعتی است که اصل آن مستند به دلیلی است ولی کیفیت و روش آن غیر مستند است. این نوع بدعت را بدعت اضافی نامیده اند؛ چون نه بطور کامل مخالف سنت است و نه بطور کامل با آن موافقت دارد.
اما طبق حدیث پیامبر کل بدعة ضلالة است یعنی همه ی بدعت ها گمراهیست از هر نوعی که باشد . و سر انجام همه ی ضلالت ها آتش است .
3- الله متعال تنها با روشهایی پرستش می شود که خود آنها را تشریع کرده است و نه از روی هوا و عادتها و بدعتها.
4- بدعت، سنت را از بین می برد. آن افراد بدعت گذار که در داستان بالا بودند، روشی را برای ذکر اختراع کرده بودند که از رسول الله (صلی الله علیه وسلم ) روایت نشده بود و با این کار سنت پیامبر ( صلی الله علیه وسلم ) را از بین بردند. واین اصلی است که سلف صالح آنرا فهمیده و به یقین دریافته اند که بدعت و سنت با هم جمع نمی شوند. تابعی گرانقدر، حسا ن بن عطیه ( رضی الله عنه ) گفته است: «ما ابتدع قوم بدعة فی دینهم،إلا نزع من سنتهم مثلها»
«هر ملتی که بدعتی را در دین خود ایجاد کند، سنتی همانند آن از آنان گرفته می شود».( دارمی با سند صحیح)
5- بدعت باعث نابودی می شود؛چرا که بدعت منجر به ترک سنت می شود و این گمراهی بزگی است. صحابی (پیامبر(صلی الله علیه وسلم )) عبد الله بن مسعود (رضی الله عنه ) گفته است:«ولو ترکتم سنة نبیکم للظللتم»
«اگر سنت پیامبرتان را رها کنید، گمراه می شوید».( مسلم)
و اگر امتی گمراه شده، نابود می شود. و به همین علت بود که عبد الله بن مسعود رضی الله عنه به آن حلقه های ذکر گفت: «وای بر شما ای امت محمد!هلاک و نابودی شما چقدر سریع است!».
6- بدعت پیک کفر است؛چرا که شخص بدعت گذار در واقع خود را قانون گذار و نظیر الله متعال قرار داده و خواسته است که احکام احکم الحاکمین را از سر بگیرد و پنداشته است که وی بر آیینی بهتر از آیین حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم )است.
7- بدعتها باب اختلاف که باب گمراهی است را باز می کنند. و هر کس بنیان گذارسنت بدی در اسلام باشد گناه آن و گناه هر کس که بدان عمل کند تا روز قیامت بر عهده ی وی خواهد بود بدون این که از گناه آنان چیزی کم شود؛چون کسی که مردم را به شر و بدی راهنمایی می کند ، همانند انجام دهنده آن است.
8- درست است که اعمال نیک به نیت های نیک بستگی دارد ولی نیت نیک هیچ باطلی را به حق تبدیل نمی کند؛ چون
نیت به تنهایی برای تصحیح عمل کافی نیست بلکه علاوه بر آن باید آن عمل مطابق با شریعت هم باشد. ( ابن قیم الجوزیة،مدارج الساکنین،بیروت،دارالکتاب عربی،ج1،ص85)
امام شافعی رحمه الله در مورد تصوف می فرمایند: :[لو انّ رجلاً تصوّف اوّل النهار لایأتی الظهر حتی یکون احمق] "اگر کسی در اول روز صوفی شود هنوز نهار آن روز نرسیده که او احمق گشته است."
شافعی رحمه الله زمانی که داخل مصر شده فرمود:[ترکنا بغداد و قدأ حدث الزنادقة فیها شیأ یسمونه السماع] "زمانیکه من بغداد را ترک کردم، زندیقها در آن شهر چیزی را اختراع کرده و آن را به نام سماع نامگذاری کرده بودند."( آن افرادیکه امام شافعی از آنها به عنوان زندیق نام برده صوفی ها بوده اند. چون سماع، سرود، حرکات و کارهای مخصوص عقیده تصوف است.)
امام احمد رحمه الله نیز که معاصر و شاگرد امام شافعی رحمه الله بوده، نفرت و بیزاری زیادی در گفته هایش از عقیدة تصوف و افراد منتسب به آن دیده می شود؛ بعنوان مثال فردی از امام احمد درباره ی گفته های حارث محاسبی که عالمی صوفی بوده پرسید، ایشان در جواب فرمودند:[لا اری لک ان تجالسهم] "من راضی نیستم با آنها نشست و برخاست کنی" در حالیکه امام احمد: از محتوای جلسات آن عالم صوفی آگاه بوده و می دانست که در آن جلسات گریه و زاری و توبه می کردند و از تزکیة نفس از آلودگی گناه بحث کرده و آن را بعنوان جلسة محاسبة نفس نامگذاری کرده بودند.
اما آنچه که صوفیان استدلال می کنند به حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم دلیل بر انجام بدعتشان نخواهد بود زیرا هر عبادتی ( که ذکر نیز نوعی عبادت است) باید دو شرط زیر را داشته باشد:
1- موافق با کتاب الله وسنت نبوی باشد.
2- همراه با اخلاص باشد.
پس مادامیکه کسی ذکر گوید هرچند که ذکر عبادت است و شخص اخلاص داشته باشد، ولی اگر موافق تعریف شارع نباشد نه تنها ثوابی نمی گیرد بلکه مرتکب بدعت شده است. و این نوع ذکر خواندن صوفیان موافق با شرع نیست زیرا همانطور که گفته شد چنین روشی در ذکر گفتن از پیامبر صلی الله علیه وسلم و صحابه ایشان ثابت نشده است هچنین میلاد النبی و سایر بدعت ها .
والله تعالی اعلم