الاعتصام
شیطان نمیتواند بر انسان تسلط یابد مگر در صورت ضعف ایمان او، و هر گاه ایمان قوی شود تسلط شیطان نیز سست میشود:
{إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ} [نحل/99]
«او بر کسانی که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکل میکنند تسلطی ندارد».
......................................
جهادی که راهِ آن با نورِ علم روشن نیست و علما را کوچک میشمارد، جهادی نیست که به قدرت و عزت و تمکین منجر شود. خالد بن الولید و ابوعبیده بن الجراح برای مسائلی با فقهای صحابه در حجاز نامهنگاری میکردند که امروزه در یک لحظه [و به سادگی] در مورد آن حکم میشود!
......................................
برخی از دینداران گمان میکنند هر چه شخص شجاعتر باشد به حق نزدیکتر است، و برخی از اهل دنیا گمان میکنند هر چه انسانی ترسوتر باشد بیشتر حق با اوست! اما حقیقت این است که انسان هر چه حکیمتر باشد به همان اندازه به حق نزدیکتر است، چرا که هم شجاعت و هم بزدلی چندان نیازی به عقل ندارند.
......................................
هنگام غمها و غصهها، نماز آرامش دهندهٔ انسان است؛ پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ هنگامی که امری باعث اندوهِ او میشد به نماز پناه میبرد، زیرا غم و غصه باعث ضعفِ درونِ انسان و قدرتمند شدنِ شیطانِ او میشود، و اینجاست که بنده به پایداری و یاری الله نیاز پیدا میکند.
......................................
سعادت و هدایت همراهِ یکدیگرند؛ هر چه بر هدایت انسان افزوده شود خوشبختی او نیز بیشتر میشود، و هر سعادتی بدون هدایت، موقتی است و از بین خواهد رفت:
{...فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى} [طه/123]
«...پس هر که از هدایتم پیروی کند نه گمراه میشود و نه تیره بخت».
......................................
هر چه ایمان انسان به آخرت بیشتر شود بر تواضع او افزوده میشود و تنها کسی دچار تکبر میشود که یقینش به دیدار پروردگار ضعیف است:
{وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَّا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ} [غافر/27]
«و موسی گفت: من از هر متکبری که به روز حساب ایمان ندارد به پروردگار خود و پروردگار شما پناه بردهام».
......................................
ممکن است منافقان از دین استفاده کنند، اما نه برای دوست داشتنِ آن، بلکه به هدف نابود کردن آن از داخل:
{وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ} [توبه/107]
«و آنهایی که مسجدی اختیار کردند که مایهٔ زیان و کفر و تفرقهٔ میان مومنان و کمینگاهی است برای کسی که قبلا به جنگ با الله و پیامبرش پرداخته بود...».
......................................
اگر بنای ساختمان ستم به طول انجامد ناگزیر بر دیگرانی که ساکن آن نیستند نیز فرو خواهد ریخت؛ ستم هر چه بزرگتر باشد، شر آن نیز بیشتر است.
......................................
شناخت نیک از بد را بیشتر مردم میدانند، اما برتری نیکیها بر یکدیگر را تنها عالمان ثابت قدم میشناسند:
{وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ...} [فصلت/34]
«نیکی و بدی یکسان نیست. [بدی را] با بهترین روش دفع کن...».
......................................
هیبت ماندگار با مال و تکبر و ریاست به دست نمیآید. عروة بن مسعود در حالی که هنوز مشرک بود میگفت: خسرو و قیصر و نجاشی را دیدهام، اما به خدا سوگند پادشاهی ندیدهام که یارانش او را گرامی بدارند چنانکه یاران محمد او را بزرگ میدارند.
......................................
حقی که مردم بر گردن حاکمان دارند بزرگتر از حق والدینِ آنان است:
{...وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ} [یوسف/93]
«...و همهٔ کسان خود را به نزد من آورید».
اصل این بود که یوسف ـ علیه السلام ـ خود به نزد پدرش برود نه آنکه او را فرا بخواند، اما مشغول بودن او به کار مردم مهمتر [از رفتن به نزد پدر] بود.
......................................
بسیار پیش میآید که حجت انسان قوی است اما سخنش به عقل مردم وارد نمیشود و باطل را از بین نمیبرد، چرا که گویندهٔ آن بر سخن خود توکل نموده نه بر الله:
{...وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى...} [انفال/17]
«...و هنگامی که [به سوی مشرکان ریگ] انداختی، [در حقیقت] این تو نبودی که انداختی، بلکه الله انداخت...».
......................................
هر هدیهای بهایی دارد [و باید در برابر آن چیزی بدهی]. ملکهٔ سبأ گفت:
{وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ} [نمل/35]
«و من به سوی وی هدیهای میفرستم و منتظر میمانم که فرستادگان با چه چیزی باز میگردند»
پس سلیمان در پاسخش [خطاب به هدهد] فرمود:
{ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ...} [نمل/37]
«به سوی آنان بازگرد که قطعا سربازانی به سوی آنان خواهیم فرستاد…!».