رد شبهات

2016/Oct/Sun


1434
رد این شبهه که می گویند : الله گفته است هر که را بخواهد هدایت می کند و هر که را بخواهد گمراه می کند و در اینجا نوعی جبر است ! (2)

الاعتصام

نکته ی قابل توجه این است که هدایت و رستگاری و به دنبال آن بهشت رفتن، لیاقت و شایستگی می خواهد و هر انسانی شایسته ی بهشت رفتن نیست. آن شایستگی را باید خودمان با اعمالمان در خودمان بوجود آوریم. مثل این است که هر کسی لیاقت ورود به دانشگاه معتبر را ندارد بلکه آنکسی که تلاش کرد و به خود سختی داد ، می تواند به دانشگاه معتبر نیز برود. حالا فرزندی را در نظر بگیرید که با تمام تلاش های پدر و مادر و اطرافیانش، علاقه ای به درس خواندن از خود نشان نمی دهد و والدینش هرچه قدر سعی بر علاقه مند کردن وایجاد انگیزه برای درس خواندن در آن دانش آموز می کنند، باز نیز موفق نمی شوند. طبیعی است که اگر والدین در این راضی کردن فرزند موفق نشوند، پس از مدت زمانی، بیخیال آن فرزند می شوند و تلاشی در جهت ایجاد انگیزه نمی کنند. و طبیعی است که چنین شخصی شایستگی ورود به دانشگاه های معتبر را ندارد. انسان هایی لیاقت هدایت یافتن و به دنبال آن به بهشت رفتن را دارند که با اعمالشان زمینه ی هدایت خود را ایجاد کنند .


اما نکته ی بسیار جالبی در آیاتی که در بالا ذکر کردیم وجود دارد و آن اینکه خداوند علت کفر، تکبر و لجاجت قوم فرعون را گناهکاری آنان می داند و این موضوع باز این  را رد می کند زیرا عامل گمراهی آنان را اعمال خود آنان معرفی می کند.
2- {وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدً}کهف-57
(چه كسي ستمكارتر از كسي است كه با آيات پروردگارش پند داده شود و او از آنها روي بگرداند و آنچه را كه با دست خود پيشاپيش فرستاده است ، فراموش كند ؟ ! ما بر دلهاي آنان پرده‌هائي افكنده‌ايم تا آيات را نفهمند و به گوشهايشان سنگيني انداخته‌ايم و لذا هرچند آنان را به سوي هدايت بخواني ، هرگز راهياب نمي‌شوند)
در خود این آیه خداوند می فرماید که آنان از آیات خداوند روی گردان بوده اند. و همچنین در توضیح آیه 25 سوره انعام
بیان کردیم که چرا خداوند بر دل بندگانش پرده می افکند.


3- از جمله آیاتی که این اشخاص به آنها استدلال می کند، آیه 96 سوره ی یونس می باشد:
{ ‏إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ‏ }یونس-96
(بيگمان كساني كه حكم پروردگارت نسبت بديشان اين است، ايمان نمي‌آورند.)
اینجا نیز این افراد نادان همانند موقعیت های قبل، فقط همین یک آیه را می بیند و با خواندن فقط این یک آیه ، فکر می کند که خداوند هر که را دوست داشته باشد گمراه می کند و هرکه را دوست داشته باشد هدایت می کند بدون اینکه خود آن اشخاص در این امر تاثیری داشته باشند. ولی آیا واقعا خداوند بر هر کسی که دوست داشته باشد بدون اینکه آن شخص تاثیری داشته باشد، حکم به کفر وی می دهد تا ایمان نیاورد؟؟؟ خود خداوند در قرآن به این سوال پاسخ می دهد.
آیه ی 33 سوره یونس را دو دستی تقدیم چنین افرادی مثل مسعود انصاری می کنیم تا جهلشان بر همگان آشکار شود. خداوند می فرماید:
{ ‏كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ‏ }یونس-33

(اینچنین است که حکم پروردگار تو درباره‌ي كساني كه گناه کارند صادر شده است كه ايمان نياورند)


اگر جناب مسعود انصاری آیه ی فوق از سوره ی یونس را مطالعه می کردند متوجه می شدند که حکم پروردگار بر کفر یک نفر ، بدون دلیل و بدون توجه به اعمال آن شخص نیست. خداوند صراحتا در این آیه بیان می کند که گناهکاری افراد باعث حکم گمراهی و عدم ایمان آنان شده است. پس باز نتیجه می گیریم که اعمال خود انسان در هدایت و گمراهی اش موثر است.


4- در ادامه مسعود انصاری به ذکر آیاتی از قرآن می پردازد که در آنها  قرآن می فرماید که اگر خداوند می خواست ، همه ی مردم ایمان می آوردند.
{‏وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ‏}انعام-107
(اگر خدا مي‌خواست شرك نمي‌ورزيدند  و ما تو را مراقب ايشان نكرده‌ايم و ما تو را مكلّف نساخته‌ايم كه احوال آنان را اصلاح و امور ايشان را روبراه سازي .)
{‏وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ‏}یونس-99
(اگر پروردگارت مي‌خواست ، تمام مردمان كره‌ي زمين جملگي ايمان مي‌آوردند  . آيا تو مي‌خواهي مردمان را مجبور سازي كه ايمان بياورند ؟  )


آقای انصاری از آیه برداشتی کرده که ناصواب بودن آن محرز است. اگر به آیه ی 99 سوره ی یونس توجه کنیم، خداوند می فرماید که الله اگر می خواست تمام مردم مین ایمان می آوردند. آیا تو می خواهی مردمان را مجبور به ایمان کنی؟ از انتهای این آیه کاملا معلوم می شود که منظور خداوند چیست. خداوند در این آیه اجبار در ایمان آوردن را رد می کند.  قسمت دوم آیه توضیح دهنده ی قسمت نخست آیه است. خداوند می فرماید که ای محمد تو نمی توانی مردم را مجبور به ایمان آوردن بکنی. زیرا که اگر من می خواستم خودم مردم را مجبور به ایمان می کردم . زیرا ایمان آوردن اجباری ، ارزشی ندارد. پس مقصود خداوند این نیست که من عمدا می خواهم همه ی مردم ایمان نیاورند بلکه سخن خداوند این است که من نمی خواهم همه ی مردم به اجبار ایمان بیاورند و این آیه دقیقا این برداشت را تایید می کند و بقیه ی آیات نیز همین مفهوم را دارند.
5- {‏خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ‏}بقره-7
(‏ خداوند دلها و گوشهايشان را مهر زده است ، و بر چشمانشان پرده‌اي است ، و عذاب بزرگي در انتظارشان است . ‏)
خداوند در آیه قبل می فرماید:
{‏إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ‏}بقره-6
(بيگمان كفرپيشگان برايشان يكسان است چه آنان را بيم دهي و چه بيم ندهي ، ايمان نمي‌آورند)
پس آنها کفر پیشه بوده اند که خداوند بر قلب های آنان مهر زده است.
و اگر آیات قرآن را بخوانیم متوجه می شویم که چه کسانی خداوند بر قلب آنان مهر می زندخداوند می فرماید:
{أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}جاثیه-23
(هيچ ديده‌اي كسي را كه هوا و هوس خود را به خدائي خود گرفته است ، و با وجود آگاهي ( از حق و باطل ، آرزوپرستي كرده است و ) خدا او را گمراه ساخته است ، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پرده‌اي انداخته است‌ ؟ ! پس چه كسي جز خدا مي‌تواند او را راهنمائي كند ؟ آيا پند نمي‌گيريد و بيدار نمي‌شويد ؟)
طبق آیه ی فوق ، شخصی که از هوا و هوسش پیروی کند و به دنبال باطل برود، خداوند بر قلب آنها مهر می زند. پس خداوند بر دل کسی مهر می زند که از هوا و هوسش پیروی کند . پس باز گمراهی اش نتیجه ی اعمال خود او بوده است.


6-{‏وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ‏}یونس-100
(هيچ كسي نمي‌تواند ايمان بياورد ، مگر اين كه خدا اجازه دهد و خدا پلیدی را نصيب كساني مي‌سازد كه تعقّل و تفكّر نمي‌ورزند .)
برخی اوقات آقای انصاری فقط به یک آیه توجه می کنند و به آیات قبل وبعد از آن برای درک بهتر معنای آیه، توجهی ندارند. با کمال تاسف جناب انصاری اینجا به خود آیه نیز هیچ توجهی نداشته اند. خداوند در این آیه می فرماید برای کسانی که تعقل
نمی کنند، پلیدی و عذاب قرار می دهد. تنها خود همین آیه مشخص می کند که قرار دادن پلیدی و عذاب از جانب خاوند به عمل خود همان انسان وابسته است و نه چیز دیگر. در قسمت اول آیه نیز خداوند می فرماید که ایمان آوردن به اجازه ی اوست و ما قبلا شرط ایمان آوردن اشخاص را بیان کردیم و گفتیم که هدایت اشخاص در گرو اعمال خود آنان است.
7-{‏أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ‏}جاثیه-23
(هيچ ديده‌اي كسي را كه هوا و هوس خود را به خدائي خود گرفته است ، و با وجود آگاهي  خدا او را گمراه ساخته است ، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پرده‌اي انداخته است‌ ؟ ! پس چه كسي جز خدا  مي‌تواند او را راهنمائي كند ؟ آيا پند نمي‌گيريد و بيدار نمي‌شويد ؟)
جناب پروفسور در این آیه باز به مهر زدن خداوند بر قلب اشاره دارد. در حالی که اگر ایشان به همین آیه توجه می کردند، متوجه می شدند که کسانی خداوند بر قلب آنها مهر می زند مهر می زند چه کسانی هستند. خداوند آنان را انسان هایی معرفی می کند که هوا و هوس خود را خدای خود قرار داده اند و از آنها پیروی می کنند . پس این آیه نیز مشخص می کند که بر قلب هر کسی مهر گمراهی زده نمی شود بلکه بر قلب کسانی که اعمالشان، آنان را مستعد گمراهی کرده است، مهر گمراهی زده می شود.


8- جناب پروفسور انصاری در آخر به داستان حضرت یوسف در قرآن اشاره می کند و آیه ی زیر را ذکر می کند که می فرماید:
{‏وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ‏}یوسف-24
(زن قصد يوسف كرد ، و يوسف قصد او كرد ، امّا برهان خداي خود را ديد. ما اين چنين كرديم تا بلا و زنا را از او دور سازيم . چرا كه او از بندگان پاكيزه و گزيده‌ي ما بود .)
مسعود انصاری به دنبال آن می نویسد:
(متن آیه ی مذکور نشان می دهدکه در واقع امتناع یوسف از تسلیم شدن به تقاضای نفسانی زن عزیز مصر، ناشی از اراده و خواست خداوند بوده است، نه ارزشهای اخلاقی و معنوی خود یوسف) بازشناسی قرآن، صفحه 234
یک ضرب المثل انگلیسی وجود دارد که می گوید:                                                       dogmatism is blindness
یعنی تعصب ، کوری است. دقیقا مصداق این ضرب المثل، مسعود انصاری می باشد. تعصب، جناب انصاری را به حدی کور و نا بینا کرده است که حتی خود آیه را نیز نمی بیند. خداوند با صراحت تمام در خود آیه می گوید، علت اینکه ما او را نجات دادیم این بود که او از بندگان پاکیزه ی ما بود. پس چون یوسف از مخلصین بوده، خداوند او را یاری کرده است. پس اعمال نیک خود یوسف باعث شده بود که خداوند نیز هوای او را داشته باشد.
به غیر از این آیه اگر آیات قبلی را بخوانیم، متوجه می شویم که یوسف دارای چه خصوصیاتی بوده اس و چرا خداوند به او کمک کرده است.
{‏وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ‏.‏وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ‏}یوسف-22 و 23
(‏ و هنگامي كه يوسف به رشد و كمال خود رسيد داوري و دانائي بدو داديم ، و ما اين چنين پاداش نيكوكاران را مي‌دهيم . ‏ زني كه يوسف در خانه‌اش بود ، آرام آرام نيرنگ آغازيد و به گول‌زدن او پرداخت ، و درها را بست و گفت : بيا جلو و دست به كار شو ، با تو هستم ! يوسف گفت : پناه بر خدا ! او كه خداي من است ، مرا گرامي داشته است. بي‌گمان ستمكاران رستگار نمي‌گردند .  ‏ ‏)
خداوند می فرماید هنگامی که یوسف رشد یافت، به او دانایی و حکمت دادیم. اما آیا خداوند بدون دلیل چنین کاری کرده است و آیا یوسف بدون هیچ عملی دارای چنین امتیازی شده است؟ خیر. خداوند در ادامه می فرماید که این کار ما به این دلیل بوده که او زا نیکوکاران بوده است. پس نیکوکاری یوسف باعث شده است که خداوند این چنین نعمت هایی به وی عطا نماید. این نکته نیز نظر آقای انصاری را رد می نماید زیرا مشخص می کند که این کار خداوند به علت عمل خود یوسف بوده است. در آیه ی بعد ، هنگامی که زن عزیز مصر، سوء قصد به یوسف می کند، یوسف می گوید (مَعَاذَ اللَّهِ) یعنی پناه بر خدا . حال سوالی می پرسیم. چه انسانی می تواند در لحظه ای که یک زن او را به سوی خود فرا می خواند، بگوید پناه بر خدا؟ آیا چنین انسانی می توانند بدون یک پیشینه ی قوی ایمانی باشد؟ خود همین عکس لعمل یوسف نشان می دهد که او دارای ایمانی قوی بوده است و این ایمان قوی نتیجه ی اعمال نیک و شایسته ای است که قبلا انجام می داده است. پس خداوند بدون دلیل او را کمک نکرده است بلکه علت کمک خداند در آن شرایط این بوده است که او از بندگان مخلص خداوند بوده است.
نتیجه گیری بحث: خداوند انسان ها را یا هدایت می دهد یا گمراه می کند. اما برای این کار خود انسانها موثر واقعی هستند. برخی از انسان ها با اعمالشان زمینه ی هدایت را در خود بوجود می آورند و برخی دیگر با اعمالشان زمینه ی گمراهی خود را ایجاد می کنند. خداوند هر آن کس که شایستگی هدایت داشته باشد را هدایت و هر آن کس که شایستگی گمراهی را داشته باشد، گمراه می کند. پشتوانه ی این سخن ما، آیات صریح قرآن کریم است.
با این توضیح سخن ما به اتمام می رسد. ما جهالت و عناد مسعود انصاری را در این مورد به اثبات رساندیم. سخن آخر اینکه بدون شک خود مسعود انصاری مصداق آن گروهی است که خداوند مهر گمراهی بر قلب آنان زده است اما نه بدون دلیل. بلکه به دلیل لجاجت، جهالت، عدم تعقل و تعصبی که در دشمنی با دین خدا داشته است، لیاقت هدایت و بهشت را نداشته است. خداوند همه ی ما را از این گروه آدمیان قرار ندهد.

 

والله تعالی اعلم

نظر دهید