عقیده

2016/May/Wed


1612
سلسله دروس عقیده (48)

الاعتصام

چرا باید انسان مرتد کشته شود ؟

هرکس که قبلا مسلمان باشد و سپس از دين اسلام خارج گردد، حاکم اسلامي از او مي خواهد که توبه نمايد و به اسلام بازگردد، اگر توبه نمود بخشيده مي شود ولي اگر باز حاضر نشد و توبه نکرد، بعنوان حد ارتداد کشته خواهد شد؛ چنانکه پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند:

 

«من بدل دينه فاقتلوه»(بخاري)

يکي از نعمتهاي الله تعالي بر مومنان اين است؛ که بعد از ايمان آوردن انسانها، آنها را به حال خود رها نمي کند، بلکه با قرار دادن قواعدي در جامعه ي اسلامي تلاش مي شود تا شهروندان جامعه ي اسلامي راحت تر بتوانند دينداري نمايند و شرايط را براي مسلمانان فراهم مي آورد تا در يک جامعه ي سالم ديني و با نبود مظاهر گناه و کفر، و برداشتن موارد تحريک گناه و کفر از افتادن در عقاب اخروي بازداشته شوند، پس براي آنکه مومن به دام گناه زنا نيافتد، قواعدي را در جامعه وضع مي کند تا هرکس مرتکب زنا شد؛ بر او حد جاري شود تا مبادا ديگر مومنان نيز به انجام گناه زنا ترغيب شوند، و با اجراي حد زنا ديگر مسلمانان از فکر رفتن به گناه منصرف خواهند شد که همين تغيير ميل مسلمانان از گناه ، خود نعمتي برايشان است! زيرا باعث شد که در آخرت از گناه زنا مبرا شوند و در حقيقت اين مبرا شدن از گناه را به نوعي مديون همين حدود هستند که باعث ايجاد هراس در دل آنها گرديد و لذا از رفتن به سوي زنا منصرف شدند که بعدا همين هراس از گناه در قيامت آنها به نفعشان گرديد!

حال تصور کنيد که اگر حد زنا بر فرد زناکار اجرا نمي گشت؛ بسياري از افراد ضعيف الايمان نيز به زنا ترغيب مي شدند و كم كم جامعه ي سالم ديني که تحت سايه ي حکومت اسلامي برقرار شده بود جاي خود را به جامعه اي پر از گناه و شرک و فسق مي داد و لذا دينداري را نه تنها براي افرد ضعيف الايمان دشوار تر مي نمود بلکه حتي افراد قوي نيز از افتادن در گناه ايمن نمي شوند، اينجاست که اسلام با وضع قواعدي سعي دارد تا شهروندان مسلمان را مطمئن سازد که اگر شما ايمان آورديد؛ پس حکومت نيز تلاش خواهد کرد در مراعات کردن احکام اسلامي به شما کمک کند؛ يکي از بارزترين کمک ها اين است که مظاهر کفر و گناه را از پيش شما برمي دارد تا شما به گناه ترغيب نشويد و فرداي قيامت به سبب گناه دچار عذاب نشويد که درحقيقت گناه فرد به سبب تشويق شدن او به انجام گناه ديگري بود..

اگر بخواهيم با يک مثال قضيه را گوياتر کنيم؛ مي توان چنين تصور نمود که مثلا در يک مجتمع انساني چند نفر به يک بيماري مهلک و مُسري مبتلا شده اند بعد براي مداوا آنها را به يک نهاد بهداشتي مي برند تا پزشکان نهاد تمام تلاش خود را جهت بازگشت سلامتي بیماران بکار ببرند اما موفق نمي شوند و آنها همچنان بيمار باقي مي مانند، حال اگر ديگر افراد سالم جامعه که هنوز به اين بيماري مبتلا نشده اند آن بیماران را به حال خود رها کنند و به بهانه ي اينکه آن چند بيمار گناهي نکرده اند که بيمار شده اند، لذا به آنها آزادي عمل داده شود تا در بين افراد سالم رفت و آمد داشته باشند؛ در حقيقت ما حقوق ديگر افراد سالم را ضايع کرده ايم زيرا آنها که سالم بوده اند را در معرض يک بيماري مهلک قرار داده ايم در حاليکه در جامعه نهاد بهداشتي برسر کار است و هيچ اقدامي در محدود کردن آن افراد بيمار نمي کند؛ آيا مي توان گفت که آن نهاد بهداشتي درست عمل کرده؟ اگر از مسئولان بهداشتي انتقاد شود که چرا شما جلوي رفت و آمد آن چند بيمار را نمي گيريد تا بقيه افراد نيز بيمار نشوند؛ آیا ممکن است در جواب بگويند: آن چند بيمار چه گناهي دارند؟! در جواب بقيه خواهند گفت: پس ما که اکثريت جامعه هستيم چه گناهي داريم که در معرض بيماري آنها قرار داريم؟! آيا بخاطر وجود چند بيمار بايد کل جامعه نيز بيمار شود؟

يا ممکن است مسئولان بهداشت بگويند: ما نيز مي دانيم که وجود آن چند بيمار براي جامعه مضر است، ولي چون قانوني وضع نشده که در اين مواقع جلوي بيماران را گرفت، پس ما نمي توانيم بدون حکم قانون اقدامي کنيم؛ اينجاست که وجود قانون منع آزاد شدن رفت و آمد بيماران در بين افراد سالم مفيد است.

جامعه ي اسلامي نيز بمانند همين محيط است و حکومت اسلامي بمانند مسئولان بهداشتي نياز به قوانيني دارد تا هرگاه شخصي مرتد شد، او را ابتدا مداوا کند و به شبهات او پاسخ دهد و سپس از وي درخواست توبه کند؛ اگر از کفر خويش بازگشت؛ پس بمانند ديگر افراد آزاد است؛ اما اگر باوجود مداوا باز حاضر نشد از گمراهي خود دست بردارد؛ اينجاست که اسلام با وضع قانون حد ارتداد، ساير شهروندان اسلامي را از افتادن در دام شبهات آن فرد مرتد حمايت مي کند و با حذف آن فرد مرتد خطر بزرگي را که ديگر مسلمانان با وجود او داشتند از بين مي رود. بنابراين نه تنها حد ارتداد منفي نيست بلکه يکي از قوانين مفيدي است که سلامت دين و روان مسلمانان ضعيف و قوي الايمان را تضمين مي کند تا آنها بدون دغدغه ي افتادن در گناه و کفر، به دينداري خود ادامه دهند؛ اسباب گناه را از پيش پاي مسلمانان برمي دارد تا فرداي قيامت کار آنها سهل تر شود، اگر آن گناه از جلوي پاي مسلمانان برداشته نشود؛ پس مثل اينست که خداوند از انسانها بخواهد که ايمان آورند ولي بعد از ايمانشان آنها را به حال خود رها کند و هيچ حمايت و پشتيباني از دين و اخلاق آنها نکند! و به مرتدين اجازه داده شود تا به ميل خود اقدام به پخش شبهات ديني نمايند و همراه خود گروه کثيري را به جهنم بکشانند، پس اگر اينگونه شود؛ منفعت حکومت اسلامي چيست؟ به چه دردي مي خورد؟ اگر حکومت اسلامي از مسلمانان ديگر حمايت نکند و آنها را در ميان مرتدان رها نمايد؛ پس وجود حکومت اسلامي يا عدم آن چه فرقي خواهند داشت؟

و لذا اگر در يک کشوري حکومت اسلامي برقرار نبود، اگر افراد مرتد شوند بر آنها حد جاري نمي شود و همين امر باعث خواهد شد که افراد زيادي مرتد شوند و به مرور زمان جامعه از ظاهري اسلامي به يک محيط غير اسلامي و پر از گناه و فسق و فجور مبدل گردد که هيچکس از دين و اخلاقش در امان نخواهد بود و حتي افراد مومن و سالم نيز که به معتقدات خويش ايمان راسخ دارند نيز در برابر آن همه گناه و کفر امين نخواهد شد و دير يا زود آنها نيز به ورطه ي گناه خواهند افتاد و لذا چاره اي جز هجرت نخواهند داشت.

 و اينجاست که وجود حدود اسلامي به دفاع از ديگر مسلمانان خواهد آمد و از آنها در برابر وجود افراد فاسق و شبهه افکن و سارق و شراب خوار و غيره حمايت مي کند تا خداي ناکرده آنها نيز از وجود اين افراد مريض متاثر نشوند.

 

والله تعالی اعلم

نظر دهید