الاعتصام
" جهل , مساله عذر به جهل و موانع تکفیر "
جهل یعنی نادانی و نا آگاهی از چیزی و در اصطلاح شرعی جهل یعنی ناآگاهی نسبت به مسائل مهم و اصول دینی .
بدان ای برادر و خواهر گرامی که تکفیر از بزرگترین و خطرناک ترین احکام است و این بدان خاطر می باشد که به دنبال آن آثار خطرناکی چون مباح دانستن خون و مال مسلمان , طلاق همسر , قطع ارث بین او و نزدیکانش مترتب می گردد و آبروی او پیش مسلمانان می رود و به خاطر خروجش از دین , حقیر و پست می شود و سایر احکامی را که مربوط به مرتد می باشد , در مورد او اجرا می گردد . به خاطر همین از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت است که فرمودند :
" هر کس مسلمانی را متهم به کفر کند مانند این است که او را کشته باشد " رواه بخاری
احکام شرعی افراد را از شتاب به خرج دادن در اطلاق کفر بر مسلمان برحذر داشته است . عبدالله بن عمر از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمودند :
" هر کس به برادرش بگوید ای کافر به تحقیق این سخن یه یکی از آن دو برمیگردد " متفق علیه
وقتی که مساله تکفیر امر آسانی نیست شریعت در مورد اطلاق آن امر شدیدی به خرج داده است پس واجب است که ثابت شود تا مسلمانی به کفر متهم نگردد و اموال مردم مباح نشود و به خاطر شک و گمان از او اعراض نکنند . الله متعال می فرماید :
" ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که در راه خدا حرکت می کنید تحقیق کنید و به کسی که نزد شما اظهار اسلام می کند نگویید تو مومن نیستی تا متاع زندگی دنیا را بجویید "
سوره ی نساء آیه 94
پس ایشان را از تسریع به خرج دادن در تکفیر کردن بر حذر می دارد و به آنها امر می کند که در حق کسی که در سرزمینی که اهل آن مسلمان نیستند نشانه های اسلام در او آشکار است , تحقیق کنند .
و از آنچه دلالت بر احتیاط شرع در مورد مساله تکفیر و مبالغه کردن در مورد آن دارد واجب بودن شرط های تکفیر کردن و از بین رفتن موانع تکفیر است . جایز نیست فردی را به صورت معین تکفیر کرد مگر اینکه این امر محقق شود به طوری که تحقق آن به طور کامل و به دور از تعصب و از روی هوی و آرزو باشد .
موانع تکفیر عبارتند از :
1-جهل : و آن خالی بودن وجود شخص از علم می باشد . حرفی را بگوید یا به چیزی معتقد باشد که به حرامت آن اطلاع نداشته باشد . مانند کسی که معتقد به واجب بودن نماز نیست یا کسی که معتقد است خداوند توانایی محشور کردن اجسام را هنگامی که پراکنده و جدا شده باشند , ندارد و سبب آن جهالت نسبت به واجب بودن نماز و قدرت خداوند جل و علا است . از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود :
" مردی بود که بر نفسش ( در گناه ) زیاده روی کرده بود . وقتی که زمان مرگش فرا رسید به فرزندانش گفت : هنگامی که مردم من را بسوزانید سپس بکوبید و در بادی شدید پراکنده سازید . به خدا سوگند اگر پروردگارم به من دست یابد مرا عذابی خواهد داد که هیچ کس را بدان صورت عذاب نداده است . هنگامیکه مرد فرزندانش وصیت او را اجرا کردند . پس خداوند به زمین امر فرمود : آنچه در تو از آن مرد است را جمع کن . پس آن کار را انجام داد . در آن هنگام او ایستاد . خداوند به او می گوید : چه چیز تو را به انجام آن کار واداشت ؟ جواب میدهد : پروردگارا به خاطر ترس از تو . پس خداوند او را می بخشد " رواه بخاری
این مرد نسبت به قدرت خداوند جل و علا جاهل بود و گمان می کرد که اگر او سوزانده شود و خاکسترش در خشکی و دریا پراکنده گردد خداوند بر جمع کردن آن قادر نخواهد بود . وشکی نیست که شک کردن در قدرت الله متعال در زنده شدن , کفر است ولی الله متعال از او به خاطر جهلش گذشت نمود .
و بدان که عذر به جهل همانا در مورد کسی به کار می رود که در جایی یا وضعیتی قرار دارد که گمان می رود نسبت به آن احکام جاهل باشد مانند کسی که در بیابانی دور بزرگ شده است یا اینکه تازه مسلمان شده است . اما کسی که در میان مسلمانان زندگی می کند در نمازهایشان حضور می یابد و خطبه هایشان را می شنود سپس به چیزی از اصول دین یا امری معلوم و آشکار از آن بضرورت جاهل باشد در این حالت به خاطر جهلش معذور نیست چون خودش سبب بوجود آمدن جهل و عدم برطرف کردن آن بوده است . و همچنین برای چنین کسی جهل عذر محسوب نمی شود زیرا اگر چنین باشد جهل از علم بهتر است .
2- خطا : قصد انجام چیزی را داشته باشد سپس با عملی که قصد انجام آن را نداشته روبه رو می شود . مانند اینکه کسی می خواهد کتاب کفری را پرتاب کند ولی به صورت اشتباهی کتاب خدا را پرتاب کند و دلایل بر عذر با خطا زیادند از آن جمله باری تعالی می فرماید :
" در آنچه به خطا رفته اید گناهی بر شما نیست ولی بر آنچه قلب هایتان قصد آن را می کند معذور نیستید "
سوره ی احزاب آیه 5
و از احادیث مشهور در عذر بر خطا این فرموده ی رسول الله صلی الله علیه وسلم است که می فرمایند :
" خداوند بر امت من خطا , فراموشی و آنچه به آن مجبور شده اند را برداشته است " رواه ابن ماجه و صحیح آلبانی
این دلایل کلی در مورد عذر از تمام خطاها و سپس دلیلی خاص بر عذر از خطا در مسائل کفر می باشد و آن آنچه است که مسلم از انس بن مالک رضی الله عنه روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند :
"همانا خداوند شادتر می شود به توبه بنده اش هنگامیکه به درگاه او توبه می کند از یکی از شما که در بیابان بر شترش سوار بوده ناگهان شترش از نزدش فرار کرده در حالیکه طعام و آبش بر بالای شتر باشد و چون از رسیدن به شتر مایوس باشد و ناامید شده آمده و در سایه درختی غلطیده است در این هنگام ناگهان متوجه می شود که شترش در کنارش ایستاده است و او زمامش را به دست می گیرد و از نهایت شادمانی می گوید خدایا تو بنده ی منی و من خدای توام ! از شدت خوشحالی الفاظ را اشتباها تلفظ می کند "
هیچ شکی وجود ندارد که خداوند را به عنوان بنده مورد خطاب قرار دادن کفر است و باعث مرتد شدن از دین می شود اگر از روی عمد باشد ولی زمانیکه بدین شیوه مرد از روی خطا سخن گفت به خاطر خطایش معذور به حساب آمد .
3- اکراه یا مجبور شدن به کاری : مجبور کردن دیگری به آنچه که نمی خواهد انجام دهد . در این حالت شخص مجبور شده است در مورد آنچه انجام می دهد یا می گوید , به خاطر راضی کردن شخص مجبور کننده برای رفع اذیت و آذار از خود و خانواده اش حرمتی بر او نیست و از رحمت و الطاف خداوند عزوجل نسبت به بندگانش است که آنها را بر آنچه در تنگنا قرار دهند مکلف نمی کند . الله متعال می فرماید :
" هر کس بعد از ایمان آوردن به خدا کفر ورزد مگر آن کس که مجبور شده و قلبش به ایمان مطمئن است . لیکن هر که سینه اش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و بر ایشان عذابی بزرگ خواهد بود "
سوره ی نحل آیه 106
علما شروطی را که وصف اکراه از نظر شرعی اعتبار پیدا می کند و متحقق می شود را اینگونه بیان کرده اند :
الف ) تهدید باید به گونه ای باشد که عادتا اذیت هایی مانند قتل , قطع عضو , زندانی , زدن و مانند اینها را در بر گیرد .
ب) اجبار کننده برای انجام آنچه که به آن تهدید می کند قادر باشد زیرا اکراه جز با قدرت و توانایی تحقق پیدا نمی کند پس اگر قادر نباشد اکراه به حساب نمی آید .
ج) شخص مجبور شده ناتوان باشد از اینکه بوسیله فرار , در خواست کمک , مقاومت در برابر آن و مانند اینها آن را از خود دفع کند .
د) گمان شخص مجبور شده بر این باشد که اگر آنچه را خواسته انجام ندهد آن شخص تهدید خود را عملی می کند .
لذا هنگامی که این شرط ها جمع شدند اکراه اعتبار شرعی می یابد .
4- تاویل : تاویل مانع تکفیر می شود و مختص به اهل اجتهاد می باشد و جز آنها از طرف کسانی که از روی جهل یا هوا و آرزو چیزی را بگویند شامل نمی گردد . و آن این است که مجتهد نصی را به خاطر نصی دیگر که آن را قوی تر از آن می بیند ترک می کند .
اینها موانع تکفیر بودند و همه اینها ما را راهنمایی می کنند بر اینکه به هیچ کسی بدون آگاهی از موانع تکفیر و.. حکم تکفیر ندهیم العیاذبالله .
والله تعالی اعلم